-
پر طاوست مبین و پای بین
تا که سؤ العین نگشاید کمین
-
که بلغزد کوه از چشم بدان
یزلقونک از نبی بر خوان بدان
-
احمد چون کوه لغزید از نظر
در میان راه بی گل بی مطر
-
در عجب درماند کین لغزش ز چیست
من نپندارم که این حالت تهیست
-
تا بیامد آیت و آگاه کرد
کان ز چشم بد رسیدت وز نبرد
-
گر بدی غیر تو در دم لا شدی
صید چشم و سخره افنا شدی
-
لیک آمد عصمتی دامن کشان
وین که لغزیدی بد از بهر نشان
-
عبرتی گیر اندر آن که کن نگاه
برگ خود عرضه مکن ای کم ز کاه
مولانا
https://www.sherfarsi.ir/molavi/در-بیان-آنک-هیچ-چشم-بدی-آدمی-را-چنان-مهلک-نیست-کی-چشم-پسند-خویشتن
دامن کشان
- دامن کشان
- آنکه از روی ناز و غرور و تکبر حرکت کند؛ رونده به نازوخرام