-
شیر اندر آتش و در خشم و شور
دید کان خرگوش می آید ز دور
-
می دود بی دهشت و گستاخ او
خشمگین و تند و تیز و ترش رو
-
کز شکسته آمدن تهمت بود
وز دلیری دفع هر ریبت بود
-
چون رسید او پیشتر نزدیک صف
بانگ بر زد شیرهای ای ناخلف
-
من که پیلان را ز هم بدریده ام
من که گوش شیر نر مالیده ام
-
نیم خرگوشی که باشد که چنین
امر ما را افکند او بر زمین
-
ترک خواب غفلت خرگوش کن
غره این شیر ای خرگوش کن