-
ماجرای شمع با پروانه تو
بشنو و معنی گزین ز افسانه تو
-
گر چه گفتی نیست سر گفت هست
هین به بالا پر مپر چون جغد پست
-
گفت در شطرنج کین خانه رخست
گفت خانه از کجاش آمد بدست
-
خانه را بخرید یا میراث یافت
فرخ آنکس کو سوی معنی شتافت
-
گفت نحوی زید عمروا قد ضرب
گفت چونش کرد بی جرمی ادب
-
عمرو را جرمش چه بد کان زید خام
بی گنه او را بزد همچون غلام
-
گفت این پیمانه معنی بود
گندمی بستان که پیمانه ست رد
-
زید و عمرو از بهر اعرابست و ساز
گر دروغست آن تو با اعراب ساز
-
گفت نی من آن ندانم عمرو را
زید چون زد بی گناه و بی خطا
-
گفت از ناچار و لاغی بر گشود
عمرو یک واو فزون دزدیده بود
-
زید واقف گشت دزدش را بزد
چونک از حد برد او را حد سزد