-
شمع مریم را بهل افروخته
که بخارا می رود آن سوخته
-
سخت بی صبر و در آتشدان تیز
رو سوی صدر جهان می کن گریز
-
این بخارا منبع دانش بود
پس بخاراییست هر کآنش بود
-
پیش شیخی در بخارا اندری
تا به خواری در بخارا ننگری
-
جز به خواری در بخارای دلش
راه ندهد جزر و مد مشکلش
-
ای خنک آن را که ذلت نفسه
وای آنکس را که یردی رفسه
-
فرقت صدر جهان در جان او
پاره پاره کرده بود ارکان او
-
گفت بر خیزم هم آنجا واروم
کافر ار گشتم دگر ره بگروم
-
واروم آنجا بیفتم پیش او
پیش آن صدر نکواندیش او
-
گویم افکندم به پیشت جان خویش
زنده کن یا سر ببر ما را چو میش
-
کشته و مرده به پیشت ای قمر
به که شاه زندگان جای دگر
-
آزمودم من هزاران بار بیش
بی تو شیرین می نبینم عیش خویش
-
غن لی یا منیتی لحن النشور
ابرکی یا ناقتی تم السرور
-
ابلعی یا ارض دمعی قد کفی
اشربی یا نفس وردا قد صفا
-
عدت یا عیدی الینا مرحبا
نعم ما روحت یا ریح الصبا
-
گفت ای یاران روان گشتم وداع
سوی آن صدری که امیرست و مطاع
-
دم بدم در سوز بریان می شوم
هرچه بادا باد آنجا می روم
-
گرچه دل چون سنگ خارا می کند
جان من عزم بخارا می کند
-
مسکن یارست و شهر شاه من
پیش عاشق این بود حب الوطن