-
ما همه کوران اصلی بوده ایم
از تو ما صد گون عجایب دیده ایم
-
سنگ با تو در سخن آمد شهیر
کز برای غزو طالوتم بگیر
-
تو به سه سنگ و فلاخن آمدی
صد هزاران مرد را بر هم زدی
-
سنگهایت صدهزاران پاره شد
هر یکی هر خصم را خون خواره شد
-
آهن اندر دست تو چون موم شد
چون زره سازی ترا معلوم شد
-
کوهها با تو رسایل شد شکور
با تو می خوانند چون مقری زبور
-
صد هزاران چشم دل بگشاده شد
از دم تو غیب را آماده شد
-
و آن قوی تر زان همه کین دایمست
زندگی بخشی که سرمد قایمست
-
جان جمله معجزات اینست خود
کو ببخشد مرده را جان ابد
-
کشته شد ظالم جهانی زنده شد
هر یکی از نو خدا را بنده شد
-
هم بدان تیغش بفرمود او قصاص
کی کند مکرش ز علم حق خلاص
-
حلم حق گرچه مواساها کند
لیک چون از حد بشد پیدا کند
-
خون نخسپد درفتد در هر دلی
میل جست و جوی و کشف مشکلی
-
اقتضای داوری رب دین
سر بر آرد از ضمیر آن و این
-
کان فلان چون شد چه شد حالش چه گشت
همچنانک جوشد از گلزار کشت
-
جوشش خون باشد آن وا جستها
خارش دلها و بحث و ماجرا
-
چونک پیداگشت سر کار او
معجزه داود شد فاش و دوتو
-
خلق جمله سر برهنه آمدند
سر به سجده بر زمینها می زدند