-
قوم گفتند ای گروه این رنج ما
نیست زان رنجی که بپذیرد دوا
-
سالها گفتید زین افسون و پند
سخت تر می گشت زان هر لحظه بند
-
گر دوا را این مرض قابل بدی
آخر از وی ذره ای زایل شدی
-
سده چون شد آب ناید در جگر
گر خورد دریا رود جایی دگر
-
لاجرم آماس گیرد دست و پا
تشنگی را نشکند آن استقا