مولانا
https://www.sherfarsi.ir/molavi/نواختن-مصطفی-علیه-السلام-آن-عرب-مهمان-را-و-تسکین-دادن-او-را-از-اض

  1. این سخن پایان ندارد آن عرب

    ماند از الطاف آن شه در عجب

  2. خواست دیوانه شدن عقلش رمید

    دست عقل مصطفی بازش کشید

  3. گفت این سو آ بیامد آنچنان

    که کسی برخیزد از خواب گران

  4. گفت این سو آ مکن هین با خود آ

    که ازین سو هست با تو کارها

  5. آب بر رو زد در آمد در سخن

    کای شهید حق شهادت عرضه کن

  6. تا گواهی بدهم و بیرون شوم

    سیرم از هستی در آن هامون شوم

  7. ما درین دهلیز قاضی قضا

    بهر دعوی الستیم و بلی

  8. که بلی گفتیم و آن را ز امتحان

    فعل و قول ما شهودست و بیان

  9. از چه در دهلیز قاضی ای گواه

    حبس باشی ده شهادت از پگاه

  10. زان بخواندندت بدین جا تا که تو

    آن گواهی بدهی و ناری عتو

  11. از لجاج خویشتن بنشسته ای

    اندرین تنگی کف و لب بسته ای

  12. تا بندهی آن گواهی ای شهید

    تو ازین دهلیز کی خواهی رهید

  13. یک زمان کارست بگزار و بتاز

    کار کوته را مکن بر خود دراز

  14. خواه در صد سال خواهی یک زمان

    این امانت واگزار و وا رهان