مولانا
https://www.sherfarsi.ir/molavi/وصیت-کردن-عمران-جفت-خود-را-بعد-از-مجامعت-کی-مرا-ندیده-باشی

  1. وا مگردان هیچ ازینها دم مزن

    تا نیاید بر من و تو صد حزن

  2. عاقبت پیدا شود آثار این

    چون علامتها رسید ای نازنین

  3. در زمان از سوی میدان نعره ها

    می رسید از خلق و پر می شد هوا

  4. شاه از آن هیبت برون جست آن زمان

    پابرهنه کین چه غلغلهاست هان

  5. از سوی میدان چه بانگست و غریو

    کز نهیبش می رمد جنی و دیو

  6. گفت عمران شاه ما را عمر باد

    قوم اسرائیلیانند از تو شاد

  7. از عطای شاه شادی می کنند

    رقص می آرند و کفها می زنند

  8. گفت باشد کین بود اما ولیک

    وهم و اندیشه مرا پر کرد نیک