-
ماییم و بخت خندان تا تو امیر مایی
ای شیوهات شیرین تو جان شیوهایی
-
آن لب که بسته باشد خندان کنیش در حین
چشمی که درد دارد او را چو توتیایی
-
سوگند خورده باشد تا من زیم نخندم
سوگند او بسوزد چون چهره برگشایی
-
هر مرده که خواهی برگیر و امتحان کن
پاره کند کفن را گیرد قدح ربایی
-
روزی که من بمیرم بر گور من گذر کن
تا رستخیز مطلق از خیز من نمایی
-
خود کی بمیرد آنکس که ساقیش توبودی
سرسبز آن زمینی که تش کنی سقایی
-
همراه باش ما را گو باش صد بیابان
تا بردریم آن ره ما را چو دست و پایی
-
گفتم به ماه و اختر تا کی روید بر سر
از دوری رهست این یا خود ز خیره رایی
-
ای مه که تو همامی گه زار و گه تمامی
در روز چون خفاشی شب صاحب لوایی
-
یک چیز را کمالی یک چیز را وبالی
یک چیز را هلاکی یک چیز را دوایی
-
شاگرد ماه من شو زیر لواش می رو
تا وارهی ز تلوین در عصمت خدایی
-
گفتا اگر تو خواهی کاشکال را بشویم
ترجیع کن که تا من احوال را بگویم
-
ای بازگشت جانها در وقت جان پریدن
وقت کفن بریدن وقت قبا دریدن
-
ای گفته جان چه باشد یا آن جهان چه باشد
ای جان به لب رسیدی آمد گه رسید
-
ای دل که کف گشودی از این آن ربودی
چیزی نماندت ای دل الا که دل طپیدن
-
گه سیم و زر کشیدی که سیمبر کشیدی
داد آن کشش خمارت هنگام جان کشیدن
-
ای رفته از تباهی در خون مرغ و ماهی
آنچ چشید جانشان باید ترا چشیدن
-
ای شاد آنک از حق آموخت سحر مطلق
پیش از اجل چو شیران پیش اجل دویدن
-
دو گوش را ببستن از عشوه حریفان
آنک آخر او ببرد پیشین ازو بریدن
-
از خاک زاده وز بستان خاک مستی
لب را بشو ز شیرش در قوت دل چریدن
-
تا شیرخواره باشی دندان دل نروید
از قوت روح آید دندان دل دمیدن
-
میل کباب جستن طمع شراب خوردن
اندر مزید ناید با شیرها مزیدن
-
ای در هوس نشسته وی هردو گوش بسته
پنبه ز گوش برکش تا دانی این شنیدن
-
پنبه اگر نکندی پنبه دگر میفزا
ترجیع دیگر آمد یک دم به خویش بازآ