-
سوی مکه شیخ امت بایزید
از برای حج و عمره می دوید
-
او به هر شهری که رفتی از نخست
مر عزیزان را بکردی بازجست
-
گرد می گشتی که اندر شهر کیست
کو بر ارکان بصیرت متکیست
-
گفت حق اندر سفر هر جا روی
باید اول طالب مردی شوی
-
قصد گنجی کن که این سود و زیان
در تبع آید تو آن را فرع دان
-
هر که کارد قصد گندم باشدش
کاه خود اندر تبع می آیدش
-
که بکاری بر نیاید گندمی
مردمی جو مردمی جو مردمی
-
قصد کعبه کن چو وقت حج بود
چونک رفتی مکه هم دیده شود
-
قصد در معراج دید دوست بود
درتبع عرش و ملایک هم نمود