-
گفت راندم پیشتر من نیکبخت
باز شد آن هفت جمله یک درخت
-
هفت می شد فرد می شد هر دمی
من چه سان می گشتم ازحیرت همی
-
بعد از آن دیدم درختان در نماز
صف کشیده چون جماعت کرده ساز
-
یک درخت از پیش مانند امام
دیگران اندر پس او در قیام
-
آن قیام و آن رکوع و آن سجود
از درختان بس شگفتم می نمود
-
یاد کردم قول حق را آن زمان
گفت النجم و شجر را یسجدان
-
این درختان را نه زانو نه میان
این چه ترتیب نمازست آنچنان
-
آمد الهام خدا کای با فروز
می عجب داری ز کار ما هنوز