-
تو ای رامین تو ای دیرینه دلدارم
-
چو می خواهم که نامت را نهانی بر زبان آرم
-
صدا در سینه ام چون آه می لرزد
-
چو می خواهم که نامت را به لوح نامه بنگارم
-
قلم در دست من بیگاه می لرزد
-
نمی دانم چه باید گفت
-
نمی دانم چه باید کرد
-
به یاد آور سخنهای مرا در نامه ی پیشین
-
سخن هایی که بر می خاست چون آه از دلی غمگین
-
چنین گفتم در آن نامه
-
اگر چرخ فلک باشد حریرم
-
ستاره سر به سر باشد دبیرم
-
هوا باشد دوات و شب سیاهی
-
حرف نامه برگ و ریگ و ماهی
-
نویسند این دبیران تا به محشر
-
امید و آرزوی من به دلبر
-
به جان من که ننویسند نیمی
-
مرا در هجر ننماید بیمی
-
من آن شب کاین سخن ها بر قلم راندم
-
ندانستم کزین افسانه پردازی چه می خواهم
-
ولی امروز می دانم
-
نه می خواهم حریر آسمان طومار من گردد
-
نه می خواهم ستاره ترجمان عشق افسونکار من گردد
-
دوات شب نمی اید به کار من
-
نه برگ و ریگ و ماهی غمگسار من
-
حریر گونه ام را نامه خواهم کرد
-
سر مژگان خود را خامه خواهم کرد
-
حروف از اشک خواهم ساخت
-
مگر اینسان توانم نامه ای اندوهگین پرداخت
از ویس به رامین
نادرپور
https://www.sherfarsi.ir/naderpour/از-ویس-به-رامین
رامین
- ویس
- رامین
- ویس و رامین دو تن از عشاق ایران باستان (دوره اشکانی یا ساسانی) هستند. داستان این دو از زمانهای دور نقل زبانها بوده است و فخرالدین اسعد گرگانی آن را از پهلوی به زبان شعر فارسی درآورد. بسیاری از وقایعی که در داستان می گذرد، متضمن اوضاع و احوالی مخالف عقاید اسلامی درباره ٔ ازدواج و زن و عشق است