-
در این پرده می رفتش اندیشه ای
ندارند شاهان جز این پیشه ای
-
دوالی که سالار ابخاز بود
به نیروی شه گردن افراز بود
-
دوال کمر بسته بر حکم شاه
بسی گرد آفاق پیمود راه
-
درآمد بر شاه نیکی سگال
بنالید مانند کوس از دوال
-
که فریاد شاها ز بیداد روس
که از مهد ابخاز بستد عروس
-
کس آمد کز آن ملک آراسته
خلالی نماند از همه خواسته
-
ستیزنده روسی ز آلان و ارگ
شبیخون درآورد همچون تگرگ
-
به دربند آن ناحیت راه یافت
به فراطها سوی دریا شتافت
-
خروجی نه بروجه اندازه کرد
در آن بقعه کین کهن تازه کرد
-
به تاراج برد آن بر و بوم را
که ره بسته باد آن پی شوم را
-
جز از کشتگانی که نتوان شمرد
خرابی بسی کرد و بسیار برد
-
در انبار آکنده خوردی نماند
همان در خزینه نوردی نماند
-
ز گنجینه ما تهی کرد رخت
در از درج بربود و دیبا ز تخت
-
همان ملک بردع بر انداختند
یکی شهر پر گنج پرداختند
-
به تاراج بردند نوشابه را
شکستند بر سنگ قرابه را
-
ز چندان عروسان که دیدی به پای
نماندند یک نازنین را بجای
-
همه شهر و کشور بهم بر زدند
ده و دوده را آتش اندر زدند
-
اگر من در آن داوری بودمی
از این به به کشتن بر آسودمی
-
من اینجا به خدمت شده سربلند
زن و بچه آنجابه زندان و بند
-
اگر داد نستاند از خصم شاه
خدا باد یاری ده داد خواه
-
ببینی که روسی در این روز چند
به روم و به ارمن رساند گزند
-
چو زینگونه بر گنج ره یافتند
شتابند از آنسان که بشتافتند
-
ستانند کشور گشایند شهر
که خامان خلقند و دونان دهر
-
همه رهزنانند چون گرگ و شیر
به خوان نادلیرند و بر خون دلیر
-
ز روسی نجوید کسی مردمی
که جز گوهری نیستش زادمی
-
اگر بر خری بار گوهر بود
به گوهر چه بینی همان خر بود
-
چو ره یافتند آن حریفان به گنج
بسی بومها را رسانند رنج
-
به بیداد کردن بر آرند یال
ز بازارگانان ستانند مال
-
خلل چون دران مرز و بوم آورند
طمع در خراسان و روم آورند
-
بشورید شاهنشه از گفت او
ز بیداد بر خانه و جفت او
-
پریشان شد از بهر نوشابه نیز
که بر شاه بود آن ولایت عزیز
-
فرو برد سر طیره و خشم ساز
وزان طیرگی سر برآورد باز
-
به فریاد خوان گشت فرمان تراست
مرا در دلست آنچه در جان تراست
-
ازین گفته به باشد ار بگذری
تو گفتی و باقی ز من بنگری
-
ببینی که چون سر به راه آورم
چه سرها ز چنبر به چاه آورم
-
چه دلهای مردان برارم ز هوش
چه خونهای شیران در آرم به جوش
-
برآرم سگان را ز شور افکنی
که با شیر بازیست گور افکنی
-
نه بر طاس مانم نه روسی بجای
سر هر دو را بسپرم زیر پای
-
اگر روس مصر است نیلش کنم
سراسیمه در پای پیلش کنم
-
برافرازم از کوهش اورنگ را
در آتش نشانم همه سنگ را
-
نه در غار کوه اژدهائی هلم
نه از بهر دارو گیاهی هلم
-
گر این کین نخواهم ز شیران روس
سگم سگ نه اسکندر فیلقوس
-
وگر گرگ برطاس را نشکرم
ز بر طاسی روس رو به ترم
-
گر از گردش چرخ باشد زمان
بخواهیم کین خود از بدگمان
-
همه برده را باز جای آوریم
ستاننده را زیر پای آوریم
-
نمانیم نوشابه را زیر بند
چو وقت آید از نی برآریم قند
-
گر آن سیم در سنگ شد جایگیر
برون آوریمش چو موی از خمیر
-
به چاره گشاده شود کار سخت
به مدت شکوفد بهار از درخت
-
به سختی در از چاره دل وام گیر
که گردد زمان تا زمان چرخ پیر
-
در این ره چو برداشتم برگ و زاد
صبوری کنم تا برآید مراد
-
ز کوه گران تا به دریای ژرف
به آهستگی کار گردد شگرف
-
مرا سوی ملک عجم بود رای
که سازم در آن جای یک چند جای
-
چو زین داستانم رسید آگهی
به ار تخت من باشد از من تهی
-
به جنبش گراینده شد رخت من
سر زین من بس بود تخت من
-
نخسبم نیاسایم از هیچ راه
مگر کینه بستانم از کینه خواه
-
دوالی چو دید آن پذیرفتگی
برآسود از آن خشم و آشفتگی
-
به لب خاک را عنبر آلود کرد
زمین را به چهره زراندود کرد
-
بیا ساقی امشب به می کن شتاب
که با درد سر واجب آمد گلاب
-
میی کاب در روی کار آورد
نه آن می که در سر خمار آورد
-
***
-
***
-
***
-
جهان گرد را در جهان تاختن
خوش آید سفر در سفر ساختن
-
به هر کشوری دیدن آرایشی
به هر منزلی کردن آسایشی
-
ز پوشیدگیها خبر داشتن
ز نادیدها بهره برداشتن
-
ولیکن چو بینی سرانجام کار
به شهر خودست آدمی شهریار
-
فرو ماندن شهر خود با خسان
به از شهریاری به شهر کسان
-
***
-
سکندر بدان کامگاری که بود
همه میل بر شهر خود می نمود
-
اگر چه ولایت ز حد بیش داشت
هم اندیشه خانه خویش داشت
-
شبی رای آن زد که فردا ز جای
چو باد آورد پای بر باد پای
-
هوای وطن در دل آسان کند
نشاط هوای خراسان کند
-
زمین عجم زیر پای آورد
سوی ملک اصطخر رای آورد
-
جهان را برافروزد از رنگ خویش
بلندی درارد به اورنگ خویش
-
بران ملک نوش آفرین بگذرد
بد و نیک آن مملک بنگرد
-
نماید که ترتیبها نو کنند
بسیچ زمین بوس خسرو کنند
-
کند تازه نانباره هر کسی
در آن باده سازد نوازش بسی
-
به خواهندگان ارمغانی دهد
جهان را ز نو زندگانی دهد
بازگشتن اسکندر از چین
نظامی
https://www.sherfarsi.ir/nezami/بازگشتن-اسکندر-از-چین
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(39000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(39000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(39000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(39000 تومان)