-
چو شد معلوم کز حکم الهی
به هرمز برتبه شد پادشاهی
-
به فرخ تر زمان شاه جوانبخت
بدارالملک خود شد بر سر تخت
-
دلش گر چه به شیرین مبتلا بود
به ترک مملکت گفتن خطا بود
-
ز یک سو ملک را بر کار می داشت
ز دیگر سو نظر بر یار می داشت
-
جهان را از عمارت داد یاری
ولایت را ز فتنه رستگاری
-
ز بس کافتادگان را داد می داد
جهان را عدل نوشروان شد از یاد
-
چو از شغل ولایت باز پرداخت
دگرباره بنوش و ناز پرداخت
-
شکار و عیش کردی شام و شبگیر
نبودی یک زمان بی جام و نخجیر
-
چو غالب شد هوای دلستانش
بپرسید از رقیبان داستانش
-
خبر دادند کاکنون مدتی هست
کز این قصر آن نگارین رخت بر بست
-
نمی دانیم شاپورش کجا برد
چو شاهنشه نفرمودش چرا برد
-
شه از نیرنگ این گردنده دولاب
عجب در ماند و عاجز شد درین باب
-
ز شیرین بر طریق یادگاری
تک شبدیز کردش غمگساری
-
بیاد ماه با شبرنگ می ساخت
به امید گهر با سنگ می ساخت
بر تخت نشستن خسرو بجای پدر
نظامی
https://www.sherfarsi.ir/nezami/بر-تخت-نشستن-خسرو-بجای-پدر
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)