-
بیا ساقی آن جام روشن چو ماه
به من ده به یاد زمین بوس شاه
-
که تا مهد بر پشت پروین کشم
به یاد شه آن جام زرین کشم
-
***
-
***
-
***
-
ولایت ستان شاه گیتی پناه
فریدون کمر بلکه خاقان کلاه
-
ملک نصرة الدین که از داد او
خورد هر کسی باده بر یاد او
-
چو در دانش ودین سرافراز گشت
همه دانش و دین بدو بازگشت
-
سپهریست کاختر برو تافتست
محیطی که تاج از گهر یافتست
-
چو دریای ثالث نمط شویخاک
ز ثالث ثلاثه جهان شسته پاک
-
چو سیاره مشتری سر بلند
نظرهای او یک به یک سودمند
-
به تربیع و تثلیث گوهرفشان
مربع نشین و مثلث نشان
-
ز سرسبزی او جهان شاد خوار
جهان را ز چندین ملک یادگار
-
ستاره که بر چرخ ساید سرش
زده سکه عبده بر درش
-
جهان را به نیروی شاهنشهی
ز فرهنگ پر کرده و ز غم تهی
-
به بزم آفتابیست افروخته
به رزم اژدهائی جهان سوخته
-
ز روشن روانی که دارد چو آب
به دو چشم روشن شد است آفتاب
-
چو شمشیرش آهنگ خون آرد
ز سنگ آب و آتش برون آرد
-
چو تیر از کمان کمین افکند
سر آسمان بر زمین افکند
-
فرنگ فلسطین و رهبان روم
پذیرای فرمان مهرش چو موم
-
چو دیدم که بر تخت فیروزمند
به سرسبزی بخت شد سربلند
-
نثاری نبودم سزاوار او
که ریزم بر اورنگ شهوار او
-
هم از آب حیوان اسکندری
زلالی چنین ساختم گوهری
-
چو از ساختن باز پرداختم
به درگاه او پیشکش ساختم
-
سپردم نگین چنین گوهری
ز اسکندری هم به اسکندری
-
بقا باد شه را به نیروی بخت
بدو یاد سرسبزی تاج و تخت
-
چنین بلبلی در گلستان او
مبارک نفس باد بر جان او
-
زهی تاجداری که تاج سپهر
سریر تو را سر برآرد به مهر
-
توئی در جهان شاه بیدار بخت
تو را دید دولت سزاوار تخت
-
ندارد ز گیتی کس این دستگاه
که نزلی فرستد سزاوار شاه
-
ازین کوزه گل گر آبی چکید
در آن ژرف دریا کی آید پدید
-
نم چشمه کز سنگ خارا رسد
چو اندک بود کی به دریا رسد
-
نظامی که خود را غلام تو کرد
سخن را گزارش به نام تو کرد
-
همان پیش تخت تو مهمان کشید
که آن مور پیش سلیمان کشید
-
مبین رنگ طاوس و پرواز او
که چون گربه زشت امد آواز او
-
بدان بلبل خرد بین کز نوا
فرود آورد مرغ را از هوا
-
من آن بلبلم کز ارم تاختم
به باغ تو آرامگه ساختم
-
نوائی سرایم در ایام تو
که ماند درو سالها نام تو
-
به نام تو زان کردم این نامه را
که زرین کند نقش تو خامه را
-
زر پیلوار از تو مقصود نیست
که پیل تو چون پیل محمود نیست
-
ببخشی تو بی آنکه خواهد کسی
خزینه فراوان و خلعت بسی
-
گر این نامه را من به زر گفتمی
به عمری کجا گوهری سفتمی
-
همانا که عشقم براین کار داشت
چو من کم زنان عشق بسیار داشت
-
مرا داد توفیق گفتن خدای
ترا باد تأیید و فرهنگ و رای
-
از آن بیشتر کاوری در ضمیر
ولایت ستان باش و آفاق گیر
-
زمان تا زمان از سپهر بلند
به فتح دگر باش فیروزمند
-
جهان پیش خورد جوانیت باد
فزون از همه زندگانیت باد
در ستایش اتابک نصرة الدین
نظامی
https://www.sherfarsi.ir/nezami/در-ستایش-اتابک-نصر-الدین
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(23500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(23500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(23500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(23500 تومان)