-
ای بسا تیز طبع کاهل کوش
که شد از کاهلی سفال فروش
-
وای بسا کور دل که از تعلیم
گشت قاضی القضات هفت اقلیم
-
نیم خورد سگان صید سگال
جز به تعلیم علم نیست حلال
-
سگ به دانش چو راست رشته شود
آدمی شاید ار فرشته شود
-
خویشتن را چو خضر بازشناس
تا خوری آب زندگانی به قیاس
-
آب حیوان نه آب حیوانست
جان با عقل و عقل با جانست
-
جان چراغست و عقل روغن او
عقل جانست و جان ما تن او
-
عقل با جان عطیه احدیست
جان با عقل زنده ابدیست
-
حاصل این دو جز یکی نبود
کان دو داری در این شکی نبود
-
تا از ین دو به آن یکی نرسی
هیچکس را مگو که هیچ کسی
-
کان یکی یافتی دو را کم زن
پای بر تارک دو عالم زن
-
از سه بگذر که محملی نه قویست
از دو هم در گذر که آن ثنویست
-
سر یک رشته گیر چون مردان
دو رها کن سه را یکی گردان
-
تا ز ثالث ثلثه جان نبری
گوی وحدت بر آسمان نبری
-
زین دو چون کم شدی فسانه مگوی
چون یکی یافتی بهانه مجوی
-
تا بدین پایه دسترس باشد
هرچ ازین بگذرد هوس باشد
-
تا جوانی و تندرستی هست
آید اسباب هر مراد به دست
-
در سهی سرو چون شکست آید
مومیائی کجا به دست آید
-
تو که سرسبزی جهان داری
ره کنون رو که پای آن داری
-
در ره دین چونی کمر بربند
تا سرآمد شوی چو سرو بلند
-
من که سرسبزیم نماند چو بید
لاله زرد و بنفشه گشت سپید
-
باز ماندم ز نا تنومندی
از کله داری و کمر بندی
-
خدمتی مردوار می کردم
راستی را کنون نه آن مردم
-
روزگارم گرفت و بست چنین
عادت روزگار هست چنین
-
نافتاده شکسته بودم بال
چون فتادم چگونه باشد حال
-
احمدک را که رخ نمونه بود
آبله بر دمد چگونه بود
-
گرچه طبعم ز سایه بر خطرست
سایبانم شمایل هنرست
-
سایه ای در جهان ندارد کس
کو بره نیست پیش و گرگ از پس
-
هیچکس ننگرم ز من تأمن
که نشد پیش دوست و پس دشمن
-
چون قفا دوستند مشتی خام
روی خود در که آورم به سلام
-
گرچه برنائی از میان برخاست
چه کنم حرص همچنان برجاست
-
تا تن سالخورده پیر ترست
آز او آرزوپذیر ترست
-
گوئی این سکه نقد ما دارد
یا همه کس خود این بلا دارد
-
بازدار ای دوا کن دل من
از زمین بوس هر کسی گل من
-
تیرگی چند روشنائی ده
چون شکستیم مومیائی ده
-
آنچه زو خاطرم پریشانست
بکن آسان که بر تو آسانست
-
گردنی دارم از رسن رسته
مکنم زیر بار خس خسته
-
من که قانع شدم به دانه خویش
سرورم چون صدف به خانه خویش
-
سروری به که یار من باشد
سرپرستی چه کار من باشد
-
شیر از آن پایه بزرگی یافت
که سر از طوق سرپرستی تافت
-
نانی از خوان خود دهی به کسان
به که حلوا خوری ز خوان خسان
-
صبح چون برکشید دشنه تیز
چند خسبی نظامیا برخیز
-
کان نو کن زرنج خویش مرنج
باز کن بر جهانیان در گنج
-
ای پسر هان و هان ترا گفتم
که تو بیدار شو که من خفتم
-
چون گل باغ سرمدی داری
مهر نام محمدی داری
-
چون محمد شدی ز مسعودی
بانک برزن به کوس محمودی
-
سکه بر نقش نیکنامی بند
کز بلندی رسی به چرخ بلند
-
تا من آنجا که شهر بند شوم
از بلندیت سر بلند شوم
-
صحبتی جوی کز نکونامی
در تو آرد نکو سرانجامی
-
همنشینی که نافه بوی بود
خوبتر زانکه یافه گوی بود
-
عیب یک همنشست باشد و بس
کافکند نام زشت بر صد کس
-
از در افتادن شکاری خام
صد دیگر در اوفتند به دام
-
زر فرو بردن یکی محتاج
صد شکم را درید در ره حاج
-
در چنین ره مخسب چون پیران
گرد کن دامن از زبون گیران
-
تا بدین کاخ باژگونه نورد
نفریبی چو زن که مردی مرد
-
رقص مرکب مبین که رهوارست
راه بین تا چگونه دشوارست
-
گر بر این ره پری چو باز سپید
دیده بر راه دار چون خورشید
-
خاصه کاین راه راه نخچیر است
آسمان با کمان و با تیر است
-
آهنت گرچه آهنیست نفیس
راه سنگست و سنگ مغناطیس
-
بار چندان بر این ستور آویز
که نماند بر این گریوه تیز
-
چون رسد تنگیئی ز دور دو رنگ
راه بر دل فراخ دار نه تنگ
-
بس گره کو کلید پنهانیست
پس درشتی که دروی آسانیست
-
ای بسا خواب کو بود دلگیر
واصل آن دل خوشیست در تعبیر
-
گرچه پیکان غم جگر دوزست
درع صبر از برای این روزست
-
عهد خود با خدای محکم دار
دل ز دیگر علاقه بی غم دار
-
چون تو عهد خدای نشکستی
عهده بر من کز این و آن رستی
-
گوهر نیک را ز عقد مریز
وآنکه بد گوهرست ازو بگریز
-
بدگهر با کسی وفا نکند
اصل بد در خطا خطا نکند
-
اصل بد با تو چون شود معطی
آن نخواندی که اصل لایخطی
-
کژدم از راه آنکه بدگهرست
ماندنش عیب و کشتنش هنرست
-
هنرآموز کز هنرمندی
در گشائی کنی نه در بندی
-
هرکه ز آموختن ندارد ننگ
در برآرد ز آب و لعل از سنگ
-
وانکه دانش نباشدش روزی
ننگ دارد ز دانش آموزی
در نصیحت فرزند خویش محمد
نظامی
https://www.sherfarsi.ir/nezami/در-نصیحت-فرزند-خویش-محمد
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(36500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(36500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(36500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(36500 تومان)
گریوه
- گریوه
- گردنه
- کوه کوچک یا پشته بلند