-
بیا ساقی آن جام کیخسروی
که نورش دهد دیدگان را نوی
-
لبالب کن از باده خوشگوار
بنه پیش کیخسرو روزگار
-
***
-
***
-
***
-
شها شهریارا جهان داورا
فلک پایگه مشتری پیکرا
-
کجا بزم کیخسرو و رخت او
سکندر که شد بر سر تخت او
-
چو آن کوکب از برج خود شد روان
توئی کوکبه دار آن خسروان
-
جهانداریت هست و فرماندهی
بدان جان اگر در جهان دل نهی
-
جهان گرچه در سکه نام تست
زمین گر چه فرخ به آرام تست
-
منه دل برین دل فریبان به مهر
که با مهربانان نسازد سپهر
-
جهان بین که با مهربانان خویش
ز نامهربانی چه آورد پیش
-
به تختی که نیرنگ سازی نمود
بدان تخت گیران چه بازی نمود
-
به جامی که یک مست را شاد کرد
بر آن بام داران چه بیداد کرد
-
چو کیخسرو هفت کشور توئی
ولایت ستان سکندر توئی
-
در آیینه و جام آن هر دو شاه
چنان به که به بینی از هر دو راه
-
به هر شغل کامروز رای آوری
رهاورد فردا بجای آوری
-
توئی تاج بخشی کز آن تاجدار
سریر پدر را شدی یادگار
-
تو شادی کن ار شاد خواران شدند
تو با تاجی ار تاجداران شدند
-
درین باغ رنگین چو پر تذرو
نه گل در چمن ماند خواهد نه سرو
-
اگر شد سهی سرو شاه اخستان
تو سرسبز بادی دراین گلستان
-
گر او داشت از نعمتم بهره مند
رساند از زمینم به چرخ بلند
-
تو زان بهتر و برترم داشتی
در باغ را بسته نگذاشتی
-
فلک تا بود نقش بند زمی
مبنداد بر تو در خرمی
-
مرا از کریمان صاحب زمان
توئی مانده باقی که باقی بمان
-
چه میگفتم و در چه پرداختم
کجا بودم اشهب کجا تاختم
-
چو اسکندر آن تخت و آن جام دید
سریری نه در خورد آرام دید
-
سریری که جز آسمانی بود
به زندان کن زندگانی بود
-
بلیناس فرزانه را پیش خواند
به نزدیک جام جهان بین نشاند
-
نظر خواست از وی در آیین جام
که تا راز او باز جوید تمام
-
چو دانا نظر کرد در جام ژرف
رقمهای او خواند حرفا به حرف
-
بدان جام از آنجا که پیوند بود
مسلسل کشیده خطی چند بود
-
تماشای آن خط بسی ساختند
حسابی نهان بود بشناختند
-
به شاه و به فرزانه اوستاد
عددهای خط را گرفتند یاد
-
سرانجام چون شاه ازان مرز و بوم
گراینده شد سوی اقلیم روم
-
سطرلاب دوری که فرزانه ساخت
برآیین آن جام شاهانه ساخت
-
چو شاه جهان ره بدان جام یافت
در آن تختگه لختی آرام یافت
-
به فرزانه گفتا که بر تخت شاه
نخواهم که سازد کس آرامگاه
-
طلسمی بر آن تخت فرزانه بست
که هر کو بر آن تخت سازد نشست
-
اگر بیش گیرد زمانی درنگ
براندازدش تخت یاقوت رنگ
-
شنیدم که آن جنبش دیرپای
هنوز اندران تخت مانده بجای
-
چو شه رسم کیخسروی تازه کرد
چو کیخسرو آهنگ دروازه کرد
-
برون آمد از دیدن تخت و جام
سوی غار کیخسرو آورد گام
-
نگهبان دز رنج بسیار برد
که تا شاه را سوی آن غار برد
-
چو شه شد به نزدیک آن غار تنگ
درآمد پی باد پایان به سنگ
-
کزان ره روش بود برداشته
به خار و به خارا برانباشته
-
نماینده غار با شاه گفت
که کیخسرو اینک در این غار خفت
-
رهی دارد از صاعقه سوخته
ز پیچش کمر در کمر دوخته
-
به غارت مبر گنج غاری چنین
براندیش لختی ز کاری چنین
-
به چنگ و به دندان رهش رفته گیر
چو کیخسرو آنجا فرو خفته گیر
-
سبب جستن پردگیهای راز
کند کار جویندگان را دراز
-
ازین غار باید عنان تافتن
به غار اژدها را توان یافتن
-
سکندر ز گفتار او روی تافت
پیاده سوی غار خسرو شتافت
-
دوان رهبر از پیش و فرزانه پس
غلامی دو با او دگر هیچکس
-
به تدریج از آن رهگذرهای سخت
به دهلیز غار اندر آورد رخت
-
چو گنجینه غارش آمد به دست
هراسنده شد مرد یزدان پرست
-
شکافی کهن دید در ناف سنگ
رهی سوی آن رخنه تاریک و تنگ
-
به سختی در آن غار شد شهریار
نشانی مگر یابد از یار غار
-
چو لختی شد آن آتش آمد پدید
که شد سوخته هر که آنجا رسید
-
به فرزانه گفت این شرار از کجاست
در این غار تنگ این بخار از کجاست
-
نگه کرد فرزانه در غار تنگ
که آتش چه می تابد از خاره سنگ
-
فروزنده چاهی درو دید ژرف
که می تافت زان چاه نوری شگرف
-
از آن روشنائی کس آگه نبود
که جوینده را سوی آن ره نبود
-
بدان روشنی ره بسی باز جست
بر او راه روشن نمی شد درست
-
رسن در میان بست مرد دلیر
فرو شد در آن چاه رخشنده زیر
-
نشان جست ازان آتش تابناک
که چون می دمد روشنی زان مغاک
-
پراکنده نی آتشی گرد بود
چو دید اندر او کان گوگرد بود
-
خبر داد تا برکشندش ز چاه
برآمد دعا گفت بر جان شاه
-
که باید به زودی نمودن شتاب
ازین چاه کاتش برآید نه آب
-
درو کان گوگرد افروختست
به گوگرد از آن کیمیا را نهفت
-
خبر داشت آنکو درین غار خفت
برون رفت و عطری بر آتش فشاند
-
درودی شهنشه بر آن غار خواند
برون رفت و عطری بر آتش فشاند
-
چو بیرون غار آمد و راه جست
نشد هیچ هنجار بر وی درست
-
شنیدم که ابری ز دریای ژرف
برآمد به اوج و فرو ریخت برف
-
از آن برف سر در جهان داشته
دره تا گریوه شد انباشته
-
سکندر در آن برف سرگشته ماند
چو برف از مژه قطره ها می فشاند
-
مقیمان آن دز خبر یافتند
سوی رخنه غار بشتافتند
-
به چوب و لگد راه را کوفتند
به نیرنگها برف را روفتند
-
به چاره گری شاه از آن کنج غار
برون آمد و رفت بر کوهسار
-
چو این سبز طاوس جلوه نمای
سپید استخوانی ربود از همای
-
همایون کن تاج و گاه سریر
فرود آمد از تاجگاه سریر
-
سوی نوبتگاه خود بازگشت
بلند اخترش باز دمساز گشت
-
برآسوده از آن تفتن و تافتن
هراس دز و رنج ره یافتن
-
تنی کانهمه مالش و تاب یافت
به مالشگر آسایش و خواب یافت
-
فرو خفت کاسایش آمد پدید
شد آسوده تا صبح صادق دمید
-
چو صبح دوم سر بر افلاک زد
شفق شیشه باده بر خاک زد
-
بیاراست این برکه لاجورد
سفال زمین را به ریحان زرد
-
بفرمود شب بزمی آراستن
می و مجلس و نقل در خواستن
-
سریری ملک را سوی بزم خواند
به نیکوترین جایگاهی نشاند
-
می لعل بگرفت با او به دست
چنین تا شدند از می آنروز مست
-
به بخشش درآمد کف مرزبان
در گنج بگشاد بر میزبان
-
غنی کردش از دادن طوق و تاج
همش تاج زر داد و هم تخت عاج
-
مکلل به گوهر قبائی پرند
چو پروین به گوهر کشی ارجمند
-
ز پیروزه جامی ترنجی نمای
که یک نیمه نارنج را بود جای
-
یکی نصفی لعل مدهون به زر
به از نار دانه چو یک نارتر
-
ز لعل و زمرد یکی تخته نرد
بساطی ز یاقوت و زر سرخ و زرد
-
ز بلور تابنده خوانی فراخ
چو نسرین تر بر سرسبز شاخ
-
تکاور ده اسب مرصع فسار
همه زیر هرای گوهر نگار
-
صد اشتر قوی پشت و مالیده ران
عرق کرده در زیر بار گران
-
ز سر بسته هائی که در بار بود
جواهر به من زر به خروار بود
-
قباهای خاص از پی هر کسی
قبا با دلیهای زرکش بسی
-
ز بس تحفه و خلعت خواسته
سریر سریری شد آراسته
-
بدان دستگه دست شه بوسه داد
به نوبتگه خویشتن رفت شاد
-
شهنشه بزد کوس و لشگر براند
سر رایت خود به گردون رساند
-
از آن کوهپایه درآمد به دشت
سوی ژرف دریا زمین در نوشت
-
در آن دشت یک هفته نخجیر کرد
پس هفته ای کوچ تدبیر کرد
رفتن اسکندر به غار کیخسرو
نظامی
https://www.sherfarsi.ir/nezami/رفتن-اسکندر-به-غار-کیخسرو
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(53000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(53000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(53000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(53000 تومان)