-
در آمد باربد چون بلبل مست
گرفته بربطی چون آب در دست
-
ز صد دستان که او را بود در ساز
گزیده کرد سی لحن خوش آواز
-
ز بی لحنی بدان سی لحن چون نوش
گهی دل دادی و گه بستدی هوش
-
ببربط چون سر زخمه در آورد
ز رود خشک بانک تر در آورد
-
|اول گنج باد آورد
-
|اول گنج باد آورد
-
چوباد از گنج باد آورد راندی
ز هر بادی لبش گنجی فشاندی
-
|دوم گنج گاو
-
چو گنج گاو را کردی نواسنج
برافشاندی زمین هم گاو و هم گنج
-
|سوم گنج سوخته
-
ز گنج سوخته چون ساختی راه
ز گرمی سوختی صد گنج را آه
-
|چهارم شادروان مروارید
-
چو شادروان مروارید گفتی
لبش گفتی که مروارید سفتی
-
|پنجم تخت طاقدیسی
-
چو تخت طاقدیسی ساز کردی
بهشت از طاقها در باز کردی
-
|ششم و هفتم ناقوسی و اورنگی
-
چو ناقوسی و اورنگی زدی ساز
شدی ارونگ چون ناقوس از آواز
-
|هشتم حقه کاوس
-
چو قند ز حقه کاوس دادی
شکر کالای او را بوس دادی
-
|نهم ماه بر کوهان
-
چون لحن ماه بر کوهان گشادی
زبانش ماه بر کوهان نهادی
-
|دهم مشک دانه
-
چو برگفتی نوای مشک دانه
ختن گشتی ز بوی مشک خانه
-
|یازدهم آرایش خورشید
-
چو زد زارایش خورشید راهی
در آرایش بدی خورشید ماهی
-
|دوازدهم نیمروز
-
چو گفتی نیمروز مجلس افروز
خرد بی خود بدی تا نیمه روز
-
|سیزدهم سبز در سبز
-
چو بانگ سبز در سبزش شنیدی
ز باغ زرد سبزه بر دمیدی
-
|چهاردهم قفل رومی
-
چو قفل رومی آوردی در آهنگ
گشادی قفل گنج از روم و از زنگ
-
|پانزدهم سروستان
-
چو بر دستان سروستان گذشتی
صبا سالی به سروستان نگشتی
-
|شانزدهم سرو سهی
-
و گر سرو سهی را ساز دادی
سهی سروش به خون خط باز دادی
-
|هفدهم نوشین باده
-
چو نوشین باده را در پرده بستی
خمار باده نوشین شکستی
-
|هیجدهم رامش جان
-
چو کردی رامش جان را روانه
ز رامش جان فدا کردی زمانه
-
|نوزدهم ناز نوروز یا ساز نوروز
-
چو در پرده کشیدی ناز نوروز
به نوروزی نشستی دولت آن روز
-
|بیستم مشگویه
-
چو بر مشگویه کردی مشگ مالی
همه مشگو شدی پرمشک حالی
-
|بیست و یکم مهرگانی
-
چو نو کردی نوای مهرگانی
ببردی هوش خلق از مهربانی
-
|بیست و دوم مروای نیک
-
چو بر مروای نیک انداختی فال
همه نیک آمدی مروای آن سال
-
|بیست و سوم شبدیز
-
چو در شب بر گرفتی راه شبدیز
شدندی جمله آفاق شب خیز
-
|بیست و چهارم شب فرخ
-
چو بر دستان شب فرخ کشیدی
از آن فرخنده تر شب کس ندیدی
-
|بیست و پنجم فرخ روز
-
چو یارش رای فرخ روز گشتی
زمانه فرخ و فیروز گشتی
-
|بیست و ششم غنچه کبک دری
-
چو کردی غنچه کبک دری تیز
ببردی غنچه کبک دلاویز
-
|بیست و هفتم نخجیرگان
-
چو بر نخجیرگان تدبیر کردی
بسی چون زهره را نخجیر کردی
-
|بیست و هشتم کین سیاوش
-
چو زخمه راندی از کین سیاوش
پر از خون سیاوشان شدی گوش
-
|بیست و نهم کین ایرج
-
چو کردی کین ایرج را سرآغاز
جهان را کین ایرج نو شدی باز
-
|سی ام باغ شیرین
-
چو کردی باغ شیرین را شکربار
درخت تلخ را شیرین شدی بار
-
***
-
نواهائی بدینسان رامش انگیز
همی زد باربد در پرده تیز
-
بگفت باربد کز بار به گفت
زبان خسروش صدبار زه گفت
-
چنان بد رسم آن بدر منور
که بر هر زه بدادی بدره زر
-
به هر پرده که او بنواخت آن روز
ملک گنجی دگر پرداخت آن روز
-
به هر پرده که او بر زد نوائی
ملک دادش پر از گوهر قبائی
-
زهی لفظی که گر بر تنگ دستی
زهی گفتی زهی زرین به دستی
-
درین دوران گرت زین به پسندند
زهی پشمین به گردن وانه بندند
-
ز عالی همتی گردن برافراز
طناب هرزه از گردن بینداز
-
به خرسندی طمع را دیده بر دوز
ز چون من قطره دریائی در آموز
-
که چندین گنج بخشیدم به شاهی
وز آن خرمن نجستم برگ کاهی
-
به برگی سخن را راست کردم
نه او داد و نه من درخواست کردم
-
مرا این بس که پر کردم جهان را
ولی نعمت شدم دریا و کان را
-
نظامی گر زه زرین بسی هست
زه تو زهد شد مگذارش از دست
-
بدین زه گر گریبان را طرازی
کنی بر گردنان گردن فرازی
(سی لحن باربد)
نظامی
https://www.sherfarsi.ir/nezami/سی-لحن-باربد
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(39000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(39000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(39000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(39000 تومان)
بربطی -ببربط
- عود
- بربط
-
-
- از سازهای زهی شبیه به تار با کاسهای بزرگتر و دستهای کوتاهتر. از آن جهت آن را بربط نامیدهاند که شبیه سینه (بر) مرغابی (بط) است.
سهی
- سهی
- راست و درست را گویند عموماً و هر چیز راست رسته را خوانند خصوصاً
سرو
- سرو
-
-
- درختی است همواره سبز که در سه نوع است: سرو ناز که شاخهایش متمایل است ، سرو آزاد که شاخهایش راست رسته باشد و سرو سهی که دو شاخه راست رسته دارد.
نوروز-نوروزی
- نوروز
- روز نو، روز تازه. روز اول فروردین که رسیدن آفتاب به برج حمل است و ابتداء بهار است.