-
می رود از جوهر این کهربا
هر جو سنگی بمنی کیمیا
-
سنگ بینداز و گهر میستان
خاک زمین میده و زر میستان
-
آنکه ترا توشه ره می دهد
از تو یکی خواهد و ده می دهد
-
بهتر از این مایه ستانیت نیست
سود کن آخر که زیانیت نیست
-
کار تو پروردن دین کرده اند
دادگران کار چنین کرده اند
-
دادگری مصلحت اندیشه ایست
رستن از این قوم میهن پیشه ایست
-
شهر و سپه را چو شوی نیک خواه
نیک تو خواهد همه شهر و سپاه
-
خانه بر ملک ستم کاریست
دولت باقی ز کم آزاریست
-
عاقبتی هست بیا پیش از آن
کرده خود بین و بیندیش از آن
-
راحت مردم طلب آزار چیست
جز خجلی حاصل اینکار چیست
-
مست شده عقل به خوشخواب در
کشتی تدبیر به غرقاب در
-
ملک ضعیفان به کف آورده گیر
مال یتیمان به ستم خورده گیر
-
روز قیامت که بود داوری
شرم نداری که چه عذر آوری
-
روی به دین کن که قوی پشتیست
پشت به خورشید که زردشتیست
-
لعبت زرنیخ شد این گوی زرد
چون زن حایض پی لعبت مگرد
-
هر چه در این پرده نه میخیست
بازی این لعبت زرنیخیست
-
باد در او دم چو مسیح از دماغ
باز رهان روغن خود زین چراغ
-
چند چو پروانه پر انداختن
پیش چراغی سپر انداختن
-
پاره کن این پرده عیسی گرای
تا پر عیسیت بروید ز پای
-
هر که چو عیسی رگ جانرا گرفت
از سر انصاف جهان را گرفت
-
رسم ستم نیست جهان یافتن
ملک به انصاف توان یافتن
-
هر چه نه عدلست چه دادت دهد
وانچه نه انصاف به بادت دهد
-
عدل بشیریست خرد شاد کن
کارگری مملکت آباد کن
-
مملکت از عدل شود پایدار
کار تو از عدل تو گیرد قرار
-
ای ملک جانوران رای تو
وی گهر تاجوران پای تو
-
گر ملکی خانه شاهی طلب
ور گهری تاج الهی طلب
-
زانسوی عالم که دگر راه نیست
جز من و تو هیچکس آگاه نیست
-
زان ازلی نور که پرورده اند
در تو زیادت نظری کرده اند
-
نقد غریبی و جهان شهرتست
نقد جهان یک بیک از بهر تست
-
ملک بدین کار کیائی تراست
سینه کن این سینه گشائی تراست
-
دور تو از دایره بیرون ترست
از دو جهان قدر تو افزون ترست
-
آینه دار از پی آن شد سحر
تا تو رخ خویش ببینی مگر
-
جنبش این مهد که محراب تست
طفل صفت از پی خوشخواب تست
-
مرغ دل و عیسی جان هم توئی
چون تو کسی گر بود آنهم توئی
-
سینه خورشید که پر آتشست
روی تو می بیند از آن دلخوشست
-
مه که شود کاسته چون موی تو
خنده زند چون نگرد روی نو
-
عالم خوش خور که ز کس کم نه ای
غصه مخور بنده عالم نه ای
-
با همه چون خاک زمین پست باش
وز همه چون باد تهی دست باش
-
خاک تهی به نه درآمیخته
گرد بود خاک برانگیخته
-
دل به خدا برنه و خورسندیئی
اینت جداگانه خداوندیئی
-
گو خبر دین و دیانت کجاست
ما بکجائیم و امانت کجاست
-
آندل کز دین اثرش داده اند
زانسوی عالم خبرش داده اند
-
چاره دین ساز که دنیات هست
تا مگر آن نیز بیاری بدست
-
دین چو به دنیا بتوانی خرید
کن مکن دیو نباید شنید
مقالت دوم در عدل و نگهداری انصاف
نظامی
https://www.sherfarsi.ir/nezami/مقالت-دوم-در-عدل-و-نگهداری-انصاف
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(22000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(22000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(22000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(22000 تومان)