-
بیا ساقی آن رنگ داده عبیر
که رنگش ز خون داد دهقان پیر
-
بده تا مگر درآید به چنگ
دهد رنگ و آبش مرا آب و رنگ
-
***
-
***
-
***
-
سپاه سحر چون علم برکشید
جهان حرف شب را قلم درکشید
-
دماغ زمین از تف آفتاب
به سرسام سودا درآمد ز خواب
-
برآورد مرغ سحرگه غریو
چو سرسامی از نور و صرعی ز دیو
-
شه از خواب سربرزد آشوبناک
دل پاک را کرد از اندیشه پاک
-
به طاعتگه آمد نیایش نمود
زبان را به شکر آزمایش نمود
-
ز یاری ده خود دران داوری
گهی یارگی خواست گه یاوری
-
چو لختی بغلطید بر روی خاک
کمر بست و زد دامن درع چاک
-
نهادند اورنگ بر پشت پیل
کشیدند شمشیر گردش دو میل
-
سپه را به آیین پیشینه روز
برآراست سالار گیتی فروز
-
بر آن پهن صحرای دریا شکوه
حصاری زد از موج لشگر چو کوه
-
چپ و راست پیرامن آن حصار
ز پولاد بستند ره بر غبار
-
ز دیگر طرف روسی سرفراز
برآراست لشگر به آیین و ساز
-
جرسهای روسی خروشان شده
دماغ از تف خشم جوشان شده
-
ز عکس سرتیغ و برق سنان
سر از راه میرفت و دست از عنان
-
ترنگ کمان رفته در مغز کوه
فشافش کنان تیر بر هر گروه
-
ز پولاد بر لخت گردن شکن
برون ریخته مغزها از دهن
-
ز بیداد کوپال پیل افکنان
فلک جامه در خم نیل افکنان
-
نهیب بلارک به پرهای مور
ز بال عقابان تهی کرده زور
-
سر نیزه از طاسک سرنگون
به پرچم فرو ریخته طاس خون
-
سم باد پایان ز خون چون عقیق
شده تا نمد زین به خون در غریق
-
سنان در سنان کوکب افروخته
سپر در سپر کوکبه دوخته
-
ز بس خشت آهن که شد بر هلاک
لحد بسته بر کشتگان خشت خاک
-
سر افشانی تیغ گردن گذار
برآورده از جوی خون لاله زار
-
چو سوزن سنان سینه را دوخته
ز مقراضه مقراضی آموخته
-
ز هر قبضه خنجری در شتاب
برآورده چون اژدها سر ز خواب
-
ز بس کشتگان گرد به گرد راه
چو بازار محشر شده حربگاه
-
نماینده روسی به هر سو ستیز
برآورده از رومیان رستخیز
-
برآمیخته لشگر روم و روس
به سرخی سپیدی چو روی عروس
-
سکندر دران حرب چون شیر مست
یکی حربه پهلوانی به دست
-
چگونه بود پیل پولاد پوش
ز شیر ژیان چون برآید خروش
-
بدان پیل و آن شیر می ماند شاه
که بر پیل و بر شیر بر بست راه
-
به هر تیغداری که او باز خورد
سرش را به تیغی ز تن باز کرد
-
سیه پوش چترش چو عباسیان
زده سنگ بر طاس بر طاسیان
-
به نیروی بازوی و زخم رکاب
چپ و راست افکند سر بی حساب
-
هم او پای بر جای و هم لشگرش
که تا کی برآید ز کوه اخترش
-
سطرلاب فرزانه درآفتاب
به طالع گرفتن چو مه در شتاب
-
چو طالع به پیروزی آمد پدید
جهان کرد شمشیر شه را کلید
-
به شه گفت برزن که یاری تراست
درین دستبرد استواری تراست
-
بجنبید خسرو چو دریای نیل
سر دشمن افکند در پای پیل
-
سوی روسی آورد یک ترکتاز
چو تند اژدهائی دهن کرده باز
-
برآورد پیروزی شاه دست
به قنطال روسی درآمد شکست
-
چو بشکست بشکستنی خردشان
به یک حمله از جای خود بردشان
-
هزیمت در افتاد بدخواه را
جهان داد شاهی جهان شاه را
-
شه پیل پیکر به خم کمند
درآورد قنطال را زیر بند
-
ز روسی بسی خون و خون ریختند
گرفتند و کشتند و آویختند
-
ز بس روسیان سرانداخته
بقم کشتی کیش پرداخته
-
ز شیران برطاس و روسی دیار
گرفتار شد تیغزن ده هزار
-
دگر کشته شد زیر شمشیر و تیر
ز کشتن بود فتنه را ناگزیر
-
قدر مایه رستند بی برگ و ساز
گریزان سوی روس رفتند باز
-
نه چندان غنیمت به خسرو رسید
که اندازه ای آید آنرا پدید
-
ز سیم و زر و قندز و لعل و در
شتر با شتر خانه ها گشت پر
-
چو بر دشمنان شاه شد کامگار
شد از فرخی کار او چون نگار
-
فرود آمد از خنگ ختلی خرام
که دید آنچه مقصود بودش تمام
-
به شکر خدا روی بر خاک سود
که فتح از خدا آمد او خاک بود
-
چو کرد آفرین داور خویش را
همان گنجها داد درویش را
-
جهان را ز دشمن تهی دید جای
به آرامش و رامش آورد رای
پیروزی یافتن اسکندر بر روسیان
نظامی
https://www.sherfarsi.ir/nezami/پیروزی-یافتن-اسکندر-بر-روسیان
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(30500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(30500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(30500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(30500 تومان)