-
فلاطون که بر جمله بود اوستاد
ز دریای دل گنج گوهر گشاد
-
که روشن خرد پادشاه جهان
مباد از دلش هیچ رازی نهان
-
ز دولت بهر کار یاریش باد
گذر بر ره رستگاریش باد
-
حدیثی که پرسد دل پاک او
بگوئیم و ترسیم از ادراک او
-
ز حرف خطا چون نداریم ترس؟
که از لوح نادیده خوانیم درس
-
در اندیشه من چنان شد درست
که ناچیز بود آفرینش نخست
-
گر از چیز چیز آفریدی خدای
ازال تا ابد مایه بودی به جای
-
تولد بود هر چه از مایه خاست
خدائی جدا کدخدائی جداست
-
کسی را که خواند خرد کارساز
به چندین تولد نباشد نیاز
-
جداگانه هر گوهری را نگاشت
که در هیچ گوهر میانجی نداشت
-
چوگوهر به گوهر شد آراسته
خلاف از میان گشت برخاسته
-
از آن سرکشان مخالف گرای
بدین سروری کرد شخصی به پای
-
اگر گیری از پر موری قیاس
توان شد بدان عبرت ایزدشناس
گفتار افلاطون
نظامی
https://www.sherfarsi.ir/nezami/گفتار-افلاطون
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)