امید
پروین
https://www.sherfarsi.ir/parvin/امید

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (6000 تومان)

  1. شنیدستم که شهبازی کهنسال

    کبوتر بچه‌ای را کرد دنبال

    شنیدم که شاهبازی پیر، بچه کبوتری را دنبال کرده بود تا او را شکار کند

  2. ز بیم جان کبوتر کرد پرواز

    به هر سو تاخت تازان از پی‌اش باز

    کبوتر از ترس کشته شدن، شروع به پرواز کرد. باز شکاری، با سرعت و به تاخت و تاز او را دنبال کرد

  3. به دشت و کوه و صحرا بود پران

    ز چنگ باز شاید در برد جان

    کبوتر در دشت و کوه و صحرا پرواز می‌کرد تا شاید بتواند از دست باز جانِ سالم به در ببرد

  4. اجل را دید و شست از زندگی دست

    درختی در نظر بگرفت و بنشست

    کبوتر مرگ را جلوی چشمش دید و امیدش را به زندگی از دست داد. رو به سوی درختی کرد و روی آن نشست

  5. نشست و سر به زیر پر فرو برد

    که کی چنگال بازش می‌کند خرد

    روی شاخه‌ی درخت نشست و سرش را زیر بال‌هایش فرو کرد و منتظر ماند تا چنگال باز، بدن او را خرد و پاره کند.

  6. نظر کرد آن نگون اقبال بر زیر

    که صیادی کمان بر کف به زه تیر

    آن کبوتر بیچاره به زیر پاهایش نگاه کرد. صیادی را دید که کمانی در دستانش گرفته بود و تیری را در زه کمان گذاشته بود و آماده پرتاب تیر بود.

  7. کمان بر کف نموده قصد جانش

    هدف بگرفته و کرده نشانش

    صیاد کمان را در دست گرفته بود و قصد داشت که کبوتر را شکار کند. کبوتر را هدف هدف گرفته بود به سوی او نشانه گیری کرده بود

  8. به زیر پای صیاد و به سر باز

    نه بنشستن صلاح است و نه پرواز

    در زیر کبوتر شکارچی ایستاده بود و بالای سر کبوتر هم باز در حال حمله بود. نه همانجا ماندن به نفع کبوتر بود و نه پرواز کردن به سودش بود.

  9. به کلی رشته‌ی امید بگسست

    در آن دم دل به امید خدا بست

    کبوتر اندک امیدی هم که در دلش بود، از دست داد (زنجیر امیدش کامل پاره شد). در آن لحظه دلش را به خداوند امیدوار کرد.

  10. چو امیدش به حق بود آن کبوتر

    نجات از مرگ دادش حی داور

    از آنجایی که کبوتر به خداوند امیدوار بود، خداوندِ زنده‌ی فرمانروا او را از مرگ نجات داد

  11. بزد ماری به شست پای صیاد

    قضا بر باز خورد آن تیر و افتاد

    ماری شست پای شکارچی را نیش زد. اتفاقاً تیر صیاد هم به باز برخورد کرد و باز را به زمین انداخت

  12. به خاک افتاد هم صیاد و هم باز

    کبوتر شاد و خندان کرد پرواز

    هم شکارچی و هم باز هر دو به زمین افتادند و کبوتر شاد و خوشحال پرواز کرد.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (6000 تومان)
امید