-
شنیدستم که وقت برگریزان
شد از باد خزان برگی گریزان
-
میان شاخه ها خود را نهان داشت
رخ از تقدیر پنهان چون توان داشت
-
بخود گفتا کازین شاخ تنومند
قضایم هیچگه نتواند افکند
-
سموم فتنه کرد آهنگ تاراج
ز تنها سر ز سرها دور شد تاج
-
قبای سرخ گل دادند بر باد
ز مرغان چمن برخاست فریاد
-
ز بن برکند گردون بس درختان
سیه گشت اختر بس نیکبختان
-
به یغما رفت گیتی را جوانی
کرا بود این سعادت جاودانی
-
ز نرگس دل ز نسرین سر شکستند
ز قمری پا ز بلبل پر شکستند
-
برفت از روی رونق بوستان را
چه دولت بی گلستان باغبان را
-
ز جانسوز اخگری برخاست دودی
نه تاری ماند زان دیبا نه پودی
-
بخود هر شاخه ای لرزید ناگاه
فتاد آن برگ مسکین بر سر راه
-
از آن افتادن بیگه برآشفت
نهان با شاخک پژمان چنین گفت
-
که پروردی مرا روزی در آغوش
بروز سختیم کردی فراموش
-
نشاندی شاد چون طفلان بمهدم
زمانی شیردادی گاه شهدم
-
بخاک افتادنم روزی چرا بود
نه آخر دایه ام باد صبا بود
-
هنوز از شکر نیکیهات شادم
چرا بی موجبی دادی به بادم
-
هنرهای تو نیرومندیم داد
ره و رسم خوشت خورسندیم داد
-
گمان میکردم ای یار دلارای
که از سعی تو باشم پای بر جای
-
چرا پژمرده گشت این چهر شاداب
چه شد کز من گرفتی رونق و آب
-
بیاد رنج روز تنگدستی
خوشست از زیردستان سرپرستی
-
نمودی همسر خوبان با غم
ز طیب گل بیاکندی دماغم
-
کنون بگسستیم پیوند یاری
ز خورشید و ز باران بهاری
-
دمی کاز باد فروردین شکفتم
بدامان تو روزی چند خفتم
-
نسیمی دلکشم آهسته بنشاند
مرا بر تن حریر سبز پوشاند
-
من آنگه خرم و فیروز بودم
نخستین مژده نوروز بودم
-
نویدی داد هر مرغی ز کارم
گهرها کرد هر ابری نثارم
-
گرفتم داشتم فرخنده نامی
چه حاصل زیستم صبحی و شامی
-
بگفتا بس نماند برگ بر شاخ
حوادث را بود سر پنجه گستاخ
-
چو شاهین قضا را تیز شد چنگ
نه از صلحت رسد سودی نه از چنگ
-
چو ماند شبرو ایام بیدار
نه مست اندر امان باشد نه هشیار
-
جهان را هر دم آئینی و رائی است
چمن را هم سموم و هم صبائی است
-
ترا از شاخکی کوته فکندند
ولیک از بس درختان ریشه کندند
-
تو از تیر سپهر ار باختی رنگ
مرا نیز افکند دست جهان سنگ
-
نخواهد ماند کس دائم بیک حال
گل پارین نخواهد رست امسال
-
ندارد عهد گیتی استواری
چه خواهی کرد غیر از سازگاری
-
ستمکاری نخست آئین گرگست
چه داند بره کوچک یا بزرگست
-
تو همچون نقطه درمانی درین کار
که چون میگردد این فیروزه پرگار
-
نه تنها بر تو زد گردون شبیخون
مرا نیز از دل و دامن چکد خون
-
جهانی سوخت ز اسیب تگرگی
چه غم کاز شاخکی افتاد برگی
-
چو تیغ مهرگانی بر ستیزد
ز شاخ و برگ خون ناب ریزد
-
بساط باغ را بی گل صفا نیست
تو برگی برگ را چندان بها نیست
-
چو گل یکهفته ماند و لاله یکروز
نزیبد چون توئی را ناله و سوز
-
چو آن گنجینه گلشن را شد از دست
چه غم گر برگ خشکی نیست یا هست
-
مرا از خویشتن برتر مپندار
تو بشکستی مرا بشکست بازار
-
کجا گردن فرازد شاخساری
که بر سر نیستش برگی و باری
-
نماند بر بلندی هیچ خودخواه
درافتد چون تو روزی بر گذرگاه
برگ گریزان
پروین
https://www.sherfarsi.ir/parvin/برگ-گریزان
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(23000 تومان)
گلایه برگ خزان از سرنوشت
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(23000 تومان)

نوروز
- نوروز
- روز نو، روز تازه. روز اول فروردین که رسیدن آفتاب به برج حمل است و ابتداء بهار است.