-
رهائیت باید رها کن جهانرا
نگهدار ز آلودگی پاک جانرا
-
بسر برشو این گنبد آبگون را
بهم بشکن این طبل خالی میانرا
-
گذشتنگه است این سرای سپنجی
برو باز جو دولت جاودانرا
-
زهر باد چون گرد منما بلندی
که پست است همت بلند آسمانرا
-
برود اندرون خانه عاقل نسازد
که ویران کند سیل آن خانمانرا
-
چه آسان بدامت درافکند گیتی
چه ارزان گرفت از تو عمر گرانرا
-
ترا پاسبان است چشم تو و من
همی خفته می بینم این پاسبانرا
-
سمند تو زی پرتگاه از چه پوید
ببین تا بدست که دادی عنانرا
-
ره و رسم بازارگانی چه دانی
تو کز سود نشناختستی زیانرا
-
یکی کشتی از دانش و عزم باید
چنین بحر پر وحشت بیکرانرا
-
زمینت چو اژدر بناگه ببلعد
تو باری غنیمت شمار این زمانرا
-
فروغی ده این دیده کم ضیا را
توانا کن این خاطر ناتوانرا
-
تو ای سالیان خفته بگشای چشمی
تو ای گمشده بازجو کاروانرا
-
مفرسای با تیره رائی درون را
میالای با ژاژخائی دهانرا
-
ز خوان جهان هر که را یک نواله
بدادند و آنگه ربودند خوانرا
-
به بستان جان تا گلی هست پروین
تو خود باغبانی کن این بوستانرا
رهائیت باید رها کن جهانرا
پروین
https://www.sherfarsi.ir/parvin/رهائیت-باید-رها-جهانرا
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8000 تومان)
