سرو سنگ
پروین
https://www.sherfarsi.ir/parvin/سرو-سنگ

متن سرو سنگ

1. نهان کرد دیوانه در جیب سنگی

   یکی را بسر کوفت روزی بمعبر

   یک روز، دیوانه  یک سنگ را در جیب خود پنهان کرد و آن را در خیابان بر سر شخصی زد

2. شد از رنج رنجور و از درد نالان

   بپیچید و گردید چون مار چنبر

   آن شخص از رنج این عمل ناراحت شد و از درد آن به آه و ناله افتاد.  مثل مار به خود می پیچید

3. دویدند جمعی پی دادخواهی

   دریدند دیوانه را جامه در بر

   گروهی برای گرفتن حق این شخص دویدند و لباس دیوانه را در تنش پاره کردند

4. کشیدند و بردندشان سوی قاضی

   که این یک ستمدیده بود آن ستمگر

   دیوانه را کشیدند و به سوی قاضی بردند چراکه این شخص (شخص کتک خورده) مظلوم بود و آن دیگری (دیوانه) ظالم

5. ز دیوانه و قصه سر شکستن

   بسی یاوه گفتند هر یک بمحضر

   درباره ماجرای دیوانه و سرشکستن او، همه  در دادگاه شروع  کردنه به  گفتن سخنرانی های بیهوده 

6. بگفتا همان سنگ بر سر زنیدش

   جز این نیست بدکار را مزد و کیفر

   کسی (قاضی) گفت که باید همان سنگ را به سر دیوانه کوبید چراکه سزا و پاداش انسان بدکار چیزی جز این نیست

7. بخندید دیوانه زان دیورائی

   که نفرین برین قاضی و حکم و دفتر

   دیوانه از دست این حکم بد خندید که نفرین بر این قاضی و حکم و دستگاه قضاوت باد

8. کسی میزند لاف بسیار دانی

   که دارد سری از سر من تهی تر

   کسی ادعای دانایی زیاد می کند که سرش از سر من خالی تر است

9. گر اینند با عقل و رایان گیتی

   ز دیوانگانش چه امید دیگر

   اگر افراد عاقل و افراد دارای اندیشه بالا اینها هستند، چه امیدی می توان از افراد دیوانه داشت؟

10. نشستند و تدبیر کردند با هم

    که کوبند با سنگ دیوانه را سر

    افراد نشستند و با مشورت همدیگر تصمیم گرفتند که با سنگ بر سر آن شخص دیوانه بزنند!