-
اشک طرف دیده را گردید و رفت
اوفتاد آهسته و غلتید و رفت
-
بر سپهر تیره هستی دمی
چون ستاره روشنی بخشید و رفت
-
گر چه دریای وجودش جای بود
عاقبت یکقطره خون نوشید و رفت
-
گشت اندر چشمه خون ناپدید
قیمت هر قطره را سنجید و رفت
-
من چو از جور فلک بگریستم
بر من و بر گریه ام خندید و رفت
-
رنجشی ما را نبود اندر میان
کس نمیداند چرا رنجید و رفت
-
تا دل از اندوه گرد آلود گشت
دامن پاکیزه را بر چید و رفت
-
موج و سیل و فتنه و آشوب خاست
بحر طوفانی شد و ترسید و رفت
-
همچو شبنم در گلستان وجود
بر گل رخساره ای تابید و رفت
-
مدتی در خانه دل کرد جای
مخزن اسرار جان را دید و رفت
-
رمزهای زندگانی را نوشت
دفتر و طومار خود پیچید و رفت
-
شد چو از پیچ و خم ره با خبر
مقصد تحقیق را پرسید و رفت
-
جلوه و رونق گرفت از قلب و چشم
میوه ای از هر درختی چید و رفت
-
عقل دوراندیش با دل هر چه گفت
گوش داد و جمله را بشنید و رفت
-
تلخی و شیرینی هستی چشید
از حوادث با خبر گردید و رفت
-
قاصد معشوق بود از کوی عشق
چهره عشاق را بوسید و رفت
-
اوفتاد اندر ترازوی قضا
کاش میگفتند چند ارزید و رفت
سفر اشک
پروین
https://www.sherfarsi.ir/parvin/سفر-اشک
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8500 تومان)
قصه سفر اشک را از زبان پروین بخوانیم....
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8500 تومان)