-
گفت با صید قفس مرغ چمن
که گل و میوه خوش و تازه رس است
-
بگشای این قفس و بیرون آی
که نه در باغ و نه در سبزه کس است
-
گفت با شبرو گیتی چکنم
که سحر دزد و شبانگه عسس است
-
ای بسا گوشه که میدان بلاست
ای بسا دام که در پیش و پس است
-
در گلستان جهان یک گل نیست
هر کجا مینگرم خار و خس است
-
همچو من غافل و سرمست مپر
قفس آخر نه همین یک قفس است
-
چرخ پست است بلندش مشمار
اینکه دیدیش چو عنقا مگس است
-
کاروان است گل و لاله بباغ
سبزه اش اسب و صبایش جرس است
-
ز گرفتاری من عبرت گیر
که سرانجام هوی و هوس است
-
حاصل هستی بیهوده ما
آه سردی است که نامش نفس است
-
چشم دید این همه و گوش شنید
آنچه دیدیم و شنیدیم بس است
کاروان چمن
پروین
https://www.sherfarsi.ir/parvin/کاروان-چمن
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
