یاد یاران
پروین
https://www.sherfarsi.ir/parvin/یاد-یاران

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (25500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (25500 تومان)

  1. ای جسم سیاه مومیائی

    کو آنهمه عجب و خودنمائی

  2. با حال سکوت و بهت چونی

    در عالم انزوا چرائی

  3. آژنگ ز رخ نمیکنی دور

    ز ابروی گره نمیگشائی

  4. معلوم نشد به فکر و پرسش

    این راز که شاه یا گدائی

  5. گر گمره و آزمند بودی

    امروز چه شد که پارسائی

  6. وقتی ز غرور و شوق و شادی

    پا بر سر چرخ می نهادی

    با ما و نه در میان مائی

  7. بودی چو پرندگان سبکروح

    در گلشن و کوهسار و وادی

  8. آن روز چه رسم و راه بودت

    امروز نه سفله ای نه رادی

  9. پیکان قضا بسر خلیدت

    چون شد که ز پا نیوفتادی

  10. صد قرن گذشته و تو تنها

    در گوشه دخمه ایستادی

  11. کردی ز کدام جام می نوش

    کاین گونه شدی نژند و مدهوش

    گوئی که ز سنگ خاره زادی

  12. بر رهگذر که دوختی چشم

    ایام ترا چه گفت در گوش

  13. بند تو که بر گشود از پای

    بار تو که برگرفت از دوش

  14. در عالم نیستی چه دیدی

    کاینسان متحیری و خاموش

  15. دست چه کسی بدست بودت

    از بهر که باز کردی آغوش

  16. شاید که سمند مهر راندی

    نانی بگرسنه ای رساندی

    دیری است که گشته ای فراموش

  17. آفت زده حوادثی را

    از ورطه عجز وارهاندی

  18. از دامن غرقه ای گرفتی

    تا دامن ساحلش کشاندی

  19. هر قصه که گفتنی است گفتی

    هر نامه که خواندنیست خواندی

  20. پهلوی شکستگان نشستی

    از پای فتاده را نشاندی

  21. گوئی بتو داده اند سوگند

    کاین راز نهان کنی به لبخند

    فرجام چرا ز کار ماندی

  22. این دست که گشته است پر چین

    بودست چو شاخه ای برومند

  23. کدرست هزار مشکل آسان

    بستست هزار عهد و پیوند

  24. بنموده به گمرهی ره راست

    بگشوده ز پای بنده ای بند

  25. شاید که به بزمگاه فرعون

    بگرفته و داده ساغری چند

  26. زان دم که تو خفته ای درین غار

    گردنده سپهر گشته بسیار

    کو دولت آن جهان خداوند

  27. بس پاک دلان و نیک کاران

    آلوده شدند و زشت کردار

  28. بس جنگ به آشتی بدل شد

    بس آینه را گرفت زنگار

  29. بس زنگ که پاک شد به صیقل

    بس آینه را گرفت زنگار

  30. بس باز و تذرو را تبه کرد

    شاهین عدم بچنگ و منقار

  31. ای مرده و کرده زندگانی

    ای زنده مرده هیچ دانی

    ای یار سخن بگوی با یار

  32. بس پادشهان و سرافرازان

    بردند بخاک حکمرانی

  33. بس رمز ز دفتر سلیمان

    خواندند به دیو رایگانی

  34. بگذشت چه قرنها چه ایام

    گه باغم و گه بشادمانی

  35. بس کاخ بلند پایه شد پست

    اما تو بجای همچنانی

  36. شداد نماند در شماری

    با کار قضا نکرد کاری

    بر قلعه مرگ مرزبانی

  37. نمرود و بلند برج بابل

    شد خاک و برفت با غباری

  38. مانا که ترا دلی پریشان

    در سینه تپیده روزگاری

  39. در راه تو اوفتاده سنگی

    در پای تو در شکسته خاری

  40. دزدیده بچهره سیاهت

    غلتیده سرشک انتظاری

  41. شاید که ترا بروی زانو

    جا داشته کودکی سخنگو

    در رهگذر عزیز یاری

  42. روزیش کشیده ای بدامن

    گاهیش نشانده ای به پهلو

  43. گه گریه و گاه خنده کرده

    بوسیده گهت و سر گهی رو

  44. یکبار نهاده دل به بازی

    یک لحظه ترا گرفته بازو

  45. گامی زده با تو کودکانه

    پرسیده ز شهر و برج و بارو

  46. گرد از رخ جان پاک رفتی

    وین نکته ز غافلان نهفتی

    در پای تو هیچ مانده نیرو

  47. اندرز گذشتگان شنیدی

    حرفی ز گذشته ها نگفتی

  48. از فتنه و گیر و دار طاقی

    با عبرت و بمی و بهت جفتی

  49. داد و ستد زمانه چون بود

    ای دوست چه دادی و گرفتی

  50. اینجا اثری ز رفتگان نیست

    چون شد که تو ماندی و نرفتی

  51. چشم تو نگاه کرد و خفتی

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (25500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (25500 تومان)