-
آخر نگاهی بازکن وقتی که بر ما بگذری
یا کبر منعت می کند کز دوستان یاد آوری
-
هرگز نبود اندر ختن بر صورتی چندین فتن
هرگز نباشد در چمن سروی بدین خوش منظری
-
صورتگر دیبای چین گو صورت رویش ببین
یا صورتی برکش چنین یا توبه کن صورتگری
-
ز ابروی زنگارین کمان گر پرده برداری عیان
تا قوس باشد در جهان دیگر نبیند مشتری
-
بالای سرو بوستان رویی ندارد دلستان
خورشید با رویی چنان مویی ندارد عنبری
-
تا نقش می بندد فلک کس را نبودست این نمک
ماهی ندانم یا ملک فرزند آدم یا پری
-
تا دل به مهرت داده ام در بحر فکر افتاده ام
چون در نماز استاده ام گویی به محرابم دری
-
دیگر نمی دانم طریق از دست رفتم چون غریق
آنک دهانت چون عقیق از بس که خونم می خوری
-
گر رفته باشم زین جهان بازآیدم رفته روان
گر همچنین دامن کشان بالای خاکم بگذری
-
از نعلش آتش می جهد نعلم در آتش می نهد
گر دیگری جان می دهد سعدی تو جان می پروری
-
هر کس که دعوی می کند کو با تو انسی می کند
در عهد موسی می کند آواز گاو سامری
آخر نگاهی بازکن وقتی که بر ما بگذری
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/آخر-نگاهی-بازکن-وقتی-که-بر-ما-بگذری
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
دامن کشان
- دامن کشان
- آنکه از روی ناز و غرور و تکبر حرکت کند؛ رونده به نازوخرام