-
آن کس که از او صبر محالست و سکونم
بگذشت ده انگشت فروبرده به خونم
-
پرسید که چونی ز غم و درد جدایی
گفتم نه چنانم که توان گفت که چونم
-
زان گه که مرا روی تو محراب نظر شد
از دست زبان ها به تحمل چو ستونم
-
مشنو که همه عمر جفا برده ام از کس
جز بر سر کوی تو که دیوار زبونم
-
بیمست چو شرح غم عشق تو نویسم
کآتش به قلم درفتد از سوز درونم
-
آنان که شمردند مرا عاقل و هشیار
کو تا بنویسند گواهی به جنونم
-
شمشیر برآور که مرادم سر سعدیست
ور سر ننهم در قدمت عاشق دونم
آن کس که از او صبر محالست و سکونم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/آن-کس-که-از-او-صبر-محالست-و-سکونم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)