-
ای باد بامدادی خوش می روی به شادی
پیوند روح کردی پیغام دوست دادی
-
بر بوستان گذشتی یا در بهشت بودی
شاد آمدی و خرم فرخنده بخت بادی
-
تا من در این سرایم این در ندیده بودم
کامروز پیش چشمم در بوستان گشادی
-
چون گل روند و آیند این دلبران و خوبان
تو در برابر من چون سرو بایستادی
-
ایدون که می نماید در روزگار حسنت
بس فتنه ها بزاید تو فتنه از که زادی
-
اول چراغ بودی آهسته شمع گشتی
آسان فراگرفتم در خرمن اوفتادی
-
خواهم که بامدادی بیرون روی به صحرا
تا بوستان بریزد گل های بامدادی
-
یاری که با قرینی الفت گرفته باشد
هر وقت یادش آید تو دم به دم به یادی
-
گر در غمت بمیرم شادی به روزگارت
پیوسته نیکوان را غم خورده اند و شادی
-
جایی که داغ گیرد دردش دوا پذیرد
آنست داغ سعدی کاول نظر نهادی
ای باد بامدادی خوش می روی به شادی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/ای-باد-بامدادی-خوش-می-روی-به-شادی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)