-
ای که رحمت می نیاید بر منت
آفرین بر جان و رحمت بر تنت
-
قامتت گویم که دلبندست و خوب
یا سخن یا آمدن یا رفتنت
-
شرمش از روی تو باید آفتاب
کاندرآید بامداد از روزنت
-
حسن اندامت نمی گویم به شرح
خود حکایت می کند پیراهنت
-
ای که سر تا پایت از گل خرمنست
رحمتی کن بر گدای خرمنت
-
ماه رویا مهربانی پیشه کن
سیرتی چون صورت مستحسنت
-
ای جمال کعبه رویی باز کن
تا طوافی می کنم پیرامنت
-
دست گیر این پنج روزم در حیات
تا نگیرم در قیامت دامنت
-
عزم دارم کز دلت بیرون کنم
و اندرون جان بسازم مسکنت
-
درد دل با سنگ دل گفتن چه سود
باد سردی می دمم در آهنت
-
گفتم از جورت بریزم خون خویش
گفت خون خویشتن در گردنت
-
گفتم آتش درزنم آفاق را
گفت سعدی درنگیرد با منت
ای که رحمت می نیاید بر منت
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/ای-که-رحمت-می-نیاید-بر-منت
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)