-
ای کودک خوبروی حیران
در وصف شمایلت سخندان
-
صبر از همه چیز و هر که عالم
کردیم و صبوری از تو نتوان
-
دیدی که وفا به سر نبردی
ای سخت کمان سست پیمان
-
پایان فراق ناپدیدار
و امید نمی رسد به پایان
-
هرگز نشنیده ام که کردست
سرو آن چه تو می کنی به جولان
-
باور که کند که آدمی را
خورشید برآید از گریبان
-
بیمار فراق به نباشد
تا به تو نکند به زنخدان
-
وین گوی سعادتست و دولت
تا با که درافکنی به میدان
-
ترسم که به عاقبت بماند
در چشم سکندر آب حیوان
-
دل بود و به دست دلبر افتاد
جانست و فدای روی جانان
-
عاقل نکند شکایت از درد
مادام که هست امید درمان
-
بی مار به سر نمی رود گنج
بی خار نمی دمد گلستان
-
گر در نظرت بسوخت سعدی
مه را چه غم از هلاک کتان
-
پروانه بکشت خویشتن را
بر شمع چه لازمست تاوان
ای کودک خوبروی حیران
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/ای-کودک-خوبروی-حیران
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)