-
این چه رفتارست کارامیدن از من می بری
هوشم از دل می ربایی عقلم از تن می بری
-
باغ و لالستان چه باشد آستینی برفشان
باغبان را گو بیا گر گل به دامن می بری
-
روز و شب می باشد آن ساعت که همچون آفتاب
می نمایی روی و دیگر باز روزن می بری
-
مویت از پس تا کمرگه خوشه ای بر خرمنست
زینهار آن خوشه پنهان کن که خرمن می بری
-
دل به عیاری ببردی ناگهان از دست من
دزد شب گردد تو فارغ روز روشن می بری
-
گر تو برگردیدی از من بی گناه و بی سبب
تا مگر من نیز برگردم غلط ظن می بری
-
چون نیاید دود از آن خرمن که آتش می زنی
یا ببندد خون از این موضع که سوزن می بری
-
این طریق دشمنی باشد نه راه دوستی
کآبروی دوستان در پیش دشمن می بری
-
عیب مسکینی مکن افتان و خیزان در پیت
کان نمی آید تو زنجیرش به گردن می بری
-
سعدیا گفتار شیرین پیش آن کام و دهان
در به دریا می فرستی زر به معدن می بری
این چه رفتارست کارامیدن از من می بری
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/این-چه-رفتارست-کارامیدن-از-من-می-بری
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)