-
شنیدم که مردی است پاکیزه بوم
شناسا و رهرو در اقصای روم
-
من و چند سالوک صحرا نورد
برفتیم قاصد به دیدار مرد
-
سرو چشم هر یک ببوسید و دست
به تمکین و عزت نشاند و نشست
-
زرش دیدم و زرع و شاگرد و رخت
ولی بی مروت چوبی بر درخت
-
به لطف و لبق گرم رو مرد بود
ولی دیگدانش عجب سرد بود
-
همه شب نبودش قرار هجوع
ز تسبیح و تهلیل و ما را ز جوع
-
سحرگه میان بست و در باز کرد
همان لطف و پرسیدن آغاز کرد
-
یکی بد که شیرین و خوش طبع بود
که با ما مسافر در آن ربع بود
-
مرا بوسه گفتا به تصحیف ده
که درویش را توشه از بوسه به
-
به خدمت منه دست بر کفش من
مرا نان ده و کفش بر سر بزن
-
به ایثار مردان سبق برده اند
نه شب زنده داران دل مرده اند
-
همین دیدم از پاسبان تتار
دل مرده وچشم شب زنده دار
-
کرامت جوانمردی و نان دهی است
مقالات بیهوده طبل تهی است
-
قیامت کسی بینی اندر بهشت
که معنی طلب کرد و دعوی بهشت
-
به معنی توان کرد دعوی درست
دم بی قدم تکیه گاهی است سست
باب دوم در احسان حکایت هجدهم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/باب-دوم-در-احسان-حکایت-هجدهم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)