-
شکم صوفیی را زبون کرد و فرج
دو دینار بر هر دوان کرد خرج
-
یکی گفتش از دوستان در نهفت
چه کردی بدین هر دو دینار گفت
-
به دیناری از پشت راندم نشاط
به دیگر شکم را کشیدم سماط
-
فرومایگی کردم وابلهی
که این همچنان پر نشد وان تهی
-
غذا گر لطیف است و گر سرسری
چو دیرت به دست اوفتد خوش خوری
-
سر آنگه به بالین نهد هوشمند
که خوابش به قهر آورد در کمند
-
مجال سخن تا نیابی مگوی
چو میدان نبینی نگهدار گوی
-
وز اندازه بیرون مرو پیش زن
نه دیوانه ای تیغ بر خود مزن
-
به بی رغبتی شهوت انگیختن
به رغبت بود خون خود ریختن
-
برو اندرونی بدست آر پاک
شکم پر نخواهد شد الا به خاک
باب ششم در قناعت حکایت ششم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/باب-ششم-در-قناعت-حکایت-ششم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)