-
بازت ندانم از سر پیمان ما که برد
باز از نگین عهد تو نقش وفا که برد
-
چندین وفا که کرد چو من در هوای تو
وان گه ز دست هجر تو چندین جفا که برد
-
بگریست چشم ابر بر احوال زار من
جز آه من به گوش وی این ماجرا که برد
-
گفتم لب تو را که دل من تو برده ای
گفتا کدام دل چه نشان کی کجا که برد
-
سودا مپز که آتش غم در دل تو نیست
ما را غم تو برد به سودا تو را که برد
-
توفیق عشق روی تو گنجیست تا که یافت
باز اتفاق وصل تو گوییست تا که برد
-
جز چشم تو که فتنه قتال عالمست
صد شیخ و زاهد از سر راه خدا که برد
-
سعدی نه مرد بازی شطرنج عشق توست
دستی به کام دل ز سپهر دغا که برد
بازت ندانم از سر پیمان ما که برد
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/بازت-ندانم-از-سر-پیمان-ما-که-برد
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)