-
بنده ام گر به لطف می خوانی
حاکمی گر به قهر می رانی
-
کس نشاید که بر تو بگزینند
که تو صورت به کس نمی مانی
-
ندهیمت به هر که در عالم
ور تو ما را به هیچ نستانی
-
گفتم این درد عشق پنهان را
به تو گویم که هم تو درمانی
-
بازگفتم چه حاجتست به قول
که تو خود در دلی و می دانی
-
نفس را عقل تربیت می کرد
کز طبیعت عنان بگردانی
-
عشق دانی چه گفت تقوا را
پنجه با ما مکن که نتوانی
-
چه خبر دارد از حقیقت عشق
پای بند هوای نفسانی
-
خودپرستان نظر به شخص کنند
پاک بینان به صنع ربانی
-
شب قدری بود که دست دهد
عارفان را سماع روحانی
-
رقص وقتی مسلمت باشد
کآستین بر دو عالم افشانی
-
قصه عشق را نهایت نیست
صبر پیدا و درد پنهانی
-
سعدیا دیگر این حدیث مگوی
تا نگویند قصه می خوانی
بنده ام گر به لطف می خوانی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/بنده-ام-گر-به-لطف-می-خوانی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)