-
بکن چندان که خواهی جور بر من
که دستت بر نمی دارم ز دامن
-
چنان مرغ دلم را صید کردی
که بازش دل نمی خواهد نشیمن
-
اگر دانی که در زنجیر زلفت
گرفتارست در پایش میفکن
-
به حسن قامتت سروی در آفاق
نپندارم که باشد غالب الظن
-
الا ای باغبان این سرو بنشان
و گر صاحب دلی آن سرو برکن
-
جهان روشن به ماه و آفتابست
جهان ما به دیدار تو روشن
-
تو بی زیور محلایی و بی رخت
مزکایی و بی زینت مزین
-
شبی خواهم که مهمان من آیی
به کام دوستان و رغم دشمن
-
گروهی عام را کز دل خبر نیست
عجب دارند از آه سینه من
-
چو آتش در سرای افتاده باشد
عجب داری که دود آید ز روزن
-
تو را خود هر که بیند دوست دارد
گناهی نیست بر سعدی معین
بکن چندان که خواهی جور بر من
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/بکن-چندان-که-خواهی-جور-بر-من
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)