تا خبر دارم از او بی خبر از خویشتنم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/تا-خبر-دارم-از-او-بی-خبر-از-خویشتنم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (6000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (6000 تومان)

  1. تا خبر دارم از او بی خبر از خویشتنم

    با وجودش ز من آواز نیاید که منم

  2. پیرهن می بدرم دم به دم از غایت شوق

    که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم

  3. ای رقیب این همه سودا مکن و جنگ مجوی

    برکنم دیده که من دیده از او برنکنم

  4. خود گرفتم که نگویم که مرا واقعه ایست

    دشمن و دوست بدانند قیاس از سخنم

  5. در همه شهر فراهم ننشست انجمنی

    که نه من در غمش افسانه آن انجمنم

  6. برشکست از من و از رنج دلم باک نداشت

    من نه آنم که توانم که از او برشکنم

  7. گر همین سوز رود با من مسکین در گور

    خاک اگر بازکنی سوخته یابی کفنم

  8. گر به خون تشنه ای اینک من و سر باکی نیست

    که به فتراک تو به زان که بود بر بدنم

  9. مرد و زن گر به جفا کردن من برخیزند

    گر بگردم ز وفای تو نه مردم که زنم

  10. شرط عقلست که مردم بگریزند از تیر

    من گر از دست تو باشد مژه بر هم نزنم

  11. تا به گفتار درآمد دهن شیرینت

    بیم آنست که شوری به جهان درفکنم

  12. لب سعدی و دهانت ز کجا تا به کجا

    این قدر بس که رود نام لبت بر دهنم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (6000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (6000 تومان)

  • فتراک

    فِتراک
    ترک بند، تسمه و دوالی که از عقب زین اسب می آویزند و با آن چیزی را به ترک می بندند.