-
تعالی الله چه رویست آن که گویی آفتابستی
و گر مه را حیا بودی ز شرمش در نقابستی
-
اگر گل را نظر بودی چو نرگس تا جهان بیند
ز شرم رنگ رخسارش چو نیلوفر در آبستی
-
شبان خوابم نمی گیرد نه روز آرام و آسایش
ز چشم مست میگونش که پنداری به خوابستی
-
گر آن شاهد که من دانم به هر کس روی بنماید
فقیر از رقص در حالت خطیب از می خرابستی
-
چنان مستم که پنداری نماند امید هشیاری
به هش بازآمدی مجنون اگر مست شرابستی
-
گر آن ساعد که او دارد بدی با رستم دستان
به یک ساعت بیفکندی اگر افراسیابستی
-
بیار ای لعبت ساقی اگر تلخست و گر شیرین
که از دستت شکر باشد و گر خود زهر نابستی
-
کمال حسن رویت را مخالف نیست جز خویت
دریغا آن لب شیرین اگر شیرین جوابستی
-
اگر دانی که تا هستم نظر با جز تو پیوستم
پس آن گه بر من مسکین جفا کردن صوابستی
-
زمین تشنه را باران نبودی بعد از این حاجت
اگر چندان که در چشمم سرشک اندر سحابستی
-
ز خاکم رشک می آید که بر سر می نهی پایش
که سعدی زیر نعلینت چه بودی گر ترابستی
تعالی الله چه رویست آن که گویی آفتابستی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/تعالی-الله-چه-رویست-آن-که-گویی-آفتابستی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)