-
تو خون خلق بریزی و روی درتابی
ندانمت چه مکافات این گنه یابی
-
تصد عنی فی الجور و النوی لکن
الیک قلبی یا غایه المنی صاب
-
چو عندلیب چه فریادها که می دارم
تو از غرور جوانی همیشه در خوابی
-
الی العداه وصلتم و تصحبونهم
و فی ودادکم قد هجرت احبابی
-
نه هر که صاحب حسنست جور پیشه کند
تو را چه شد که خود اندر کمین اصحابی
-
احبتی امرونی بترک ذکراه
لقد اطعت ولکن حبه آبی
-
غمت چگونه بپوشم که دیده بر رویت
همی گواهی بر من دهد به کذابی
-
مرا تو بر سر آتش نشانده ای عجب آنک
منم در آتش و از حال من تو درتابی
-
من از تو سیر نگردم که صاحب استسقا
نه ممکنست که هرگز رسد به سیرابی
تو خون خلق بریزی و روی درتابی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/تو-خون-خلق-بریزی-و-روی-درتابی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)