-
تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود
گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود
-
چو هر چه می رسد از دست اوست فرقی نیست
میان شربت نوشین و تیغ زهرآلود
-
نسیم باد صبا بوی یار من دارد
چو باد خواهم از این پس به بوی او پیمود
-
همی گذشت و نظر کردمش به گوشه چشم
که یک نظر بربایم مرا ز من بربود
-
به صبر خواستم احوال عشق پوشیدن
دگر به گل نتوانستم آفتاب اندود
-
سوار عقل که باشد که پشت ننماید
در آن مقام که سلطان عشق روی نمود
-
پیام ما که رساند به خدمتش که رضا
رضای توست گرم خسته داری ار خشنود
-
شبی نرفت که سعدی به داغ عشق نگفت
دگر شب آمد و کی بی تو روز خواهد بود
تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/تو-را-سماع-نباشد-که-سوز-عشق-نبود
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)