-
جان ندارد هر که جانانیش نیست
تنگ عیشست آن که بستانیش نیست
-
هر که را صورت نبندد سر عشق
صورتی دارد ولی جانیش نیست
-
گر دلی داری به دلبندی بده
ضایع آن کشور که سلطانیش نیست
-
کامران آن دل که محبوبیش هست
نیکبخت آن سر که سامانیش نیست
-
چشم نابینا زمین و آسمان
زان نمی بیند که انسانیش نیست
-
عارفان درویش صاحب درد را
پادشا خوانند گر نانیش نیست
-
ماجرای عقل پرسیدم ز عشق
گفت معزولست و فرمانیش نیست
-
درد عشق از تندرستی خوشترست
گر چه بیش از صبر درمانیش نیست
-
هر که را با ماه رویی سرخوشست
دولتی دارد که پایانیش نیست
-
خانه زندانست و تنهایی ضلال
هر که چون سعدی گلستانیش نیست
جان ندارد هر که جانانیش نیست
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/جان-ندارد-هر-که-جانانیش-نیست
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)