-
جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت
مویی نفروشم به همه ملک جهانت
-
شیرینتر از این لب نشیندم که سخن گفت
تو خود شکری یا عسلست آب دهانت
-
یک روز عنایت کن و تیری به من انداز
باشد که تفرج بکنم دست و کمانت
-
گر راه بگردانی و گر روی بپوشی
من می نگرم گوشه چشم نگرانت
-
بر سرو نباشد رخ چون ماه منیرت
بر ماه نباشد قد چون سرو روانت
-
آخر چه بلایی تو که در وصف نیایی
بسیار بگفتیم و نکردیم بیانت
-
هر کس که ملامت کند از عشق تو ما را
معذور بدارند چو بینند عیانت
-
حیفست چنین روی نگارین که بپوشی
سودی به مساکین رسد آخر چه زیانت
-
بازآی که در دیده بماندست خیالت
بنشین که به خاطر بگرفتست نشانت
-
بسیار نباشد دلی از دست بدادن
از جان رمقی دارم و هم برخی جانت
-
دشنام کرم کردی و گفتی و شنیدم
خرم تن سعدی که برآمد به زبانت
جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/جان-و-تنم-ای-دوست-فدای-تن-و-جانت
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)