-
جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال
شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
-
بدار یک نفس ای قاید این زمام جمال
که دیده سیر نمی گردد از نظر به جمال
-
دگر به گوش فراموش عهد سنگین دل
پیام ما که رساند مگر نسیم شمال
-
به تیغ هندی دشمن قتال می نکند
چنان که دوست به شمشیر غمزه قتال
-
جماعتی که نظر را حرام می گویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال
-
غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود
عجب فتادن مردست در کمند غزال
-
تو بر کنار فراتی ندانی این معنی
به راه بادیه دانند قدر آب زلال
-
اگر مراد نصیحت کنان ما اینست
که ترک دوست بگویم تصوریست محال
-
به خاک پای تو داند که تا سرم نرود
ز سر به درنرود همچنان امید وصال
-
حدیث عشق چه حاجت که بر زبان آری
به آب دیده خونین نبشته صورت حال
-
سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست
که ذکر دوست نیارد به هیچ گونه ملال
-
به ناله کار میسر نمی شود سعدی
ولیک ناله بیچارگان خوشست بنال
جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/جزای-آن-که-نگفتیم-شکر-روز-وصال
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)