-
جمعی که تو در میان ایشانی
زان جمع به دربود پریشانی
-
ای ذات شریف و شخص روحانی
آرام دلی و مرهم جانی
-
خرم تن آن که با تو پیوندد
وان حلقه که در میان ایشانی
-
من نیز به خدمتت کمر بندم
باشد که غلام خویشتن خوانی
-
بر خوان تو این شکر که می بینم
بی فایده ای مگس که می رانی
-
هر جا که تو بگذری بدین خوبی
کس شک نکند که سرو بستانی
-
هرک این سر دست و ساعدت بیند
گر دل ندهد به پنجه بستانی
-
من جسم چنین ندیده ام هرگز
چندان که قیاس می کنم جانی
-
بر دیده من برو که مخدومی
پروانه به خون بده که سلطانی
-
من سر ز خط تو بر نمی گیرم
ور چون قلمم به سر بگردانی
-
این گرد که بر رخست می بینی
وان درد که در دلست می دانی
-
دودی که بیاید از دل سعدی
پیداست که آتشیست پنهانی
-
می گوید و جان به رقص می آید
خوش می رود این سماع روحانی
جمعی که تو در میان ایشانی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/جمعی-که-تو-در-میان-ایشانی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)