-
حدیث یا شکرست آن که در دهان داری
دوم به لطف نگویم که در جهان داری
-
گناه عاشق بیچاره نیست در پی تو
گناه توست که رخسار دلستان داری
-
جمال عارض خورشید و حسن قامت سرو
تو را رسد که چو دعوی کنی بیان داری
-
ندانم ای کمر این سلطنت چه لایق توست
که با چنین صنمی دست در میان داری
-
بسیست تا دل گم کرده باز می جستم
در ابروان تو بشناختم که آن داری
-
تو را که زلف و بناگوش و خد و قد اینست
مرو به باغ که در خانه بوستان داری
-
بدین صفت که تویی دل چه جای خدمت توست
فراتر آی که ره در میان جان داری
-
گر این روش که تو طاووس می کنی رفتار
نه برج من که همه عالم آشیان داری
-
قدم ز خانه چو بیرون نهی به عزت نه
که خون دیده سعدی بر آستان داری
حدیث یا شکرست آن که در دهان داری
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/حدیث-یا-شکرست-آن-که-در-دهان-داری
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)