-
گروهی برآنند از اهل سخن
که حاتم اصم بود باور مکن
-
برآمد طنین مگس بامداد
که در چنبر عنکبوتی فتاد
-
همه ضعف و خاموشیش کید بود
مگس قند پنداشتش قید بود
-
نگه کرد شیخ از سر اعتبار
که ای پای بند طمع پای دار
-
نه هر جا شکر باشد و شهد و قند
که در گوشه ها دامیارست و بند
-
یکی گفت از آن حلقه اهل رای
عجب دارم ای مرد راه خدای
-
مگس را تو چون فهم کردی خروش
که مار را به دشواری آمد به گوش
-
تو آگاه گشتی به بانگ مگس
نشاید اصم خواندنت زین سپس
-
تبسم کنان گفت ای تیز هوش
اصم به که گفتار باطل نیوش
-
کسانی که با ما به خلوت درند
مرا عیب پوش و ثنا گسترند
-
چو پوشیده دارند اخلاق دون
کند هستیم زیر طبع زبون
-
فرا می نمایم که می نشنوم
مگر کز تکلف مبرا شوم
-
چو کالیو دانندم اهل نشست
بگویند نیک و بدم هر چه هست
-
اگر بد شنیدن نیاید خوشم
ز کردار بد دامن اندر کشم
-
به حبل ستایش فراچه مشو
چو حاتم اصم باش و عیبت شنو
حکایت حاتم اصم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/حکایت-حاتم-اصم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)