حکایت حاتم طائی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/حکایت-حاتم-طا-ی

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (7000 تومان)

  1. ز بنگاه حاتم یکی پیرمرد

    طلب ده درم سنگ فانید کرد

  2. ز راوی چنان یاد دارم خبر

    که پیشش فرستاد تنگی شکر

  3. زن از خیمه گفت این چه تدبیر بود

    همان ده درم حاجت پیر بود

  4. شنید این سخن نامبردار طی

    بخندید و گفت ای دلارام حی

  5. گر او در خور حاجت خویش خواست

    جوانمردی آل حاتم کجاست

  6. چو حاتم به آزاد مردی دگر

    ز دوران گیتی نیاید مگر

  7. ابوبکر سعد آن که دست نوال

    نهد همتش بر دهان سؤال

  8. رعیت پناها دلت شاد باد

    به سعیت مسلمانی آباد باد

  9. سرافرازد این خاک فرخنده بوم

    ز عدلت بر اقلیم یونان و روم

  10. چو حاتم اگر نیستی کام وی

    نبردی کس اندر جهان نام طی

  11. ثنا ماند از آن نامور در کتاب

    تو را هم ثنا ماند و هم ثواب

  12. که حاتم بدان نام و آوازه خواست

    تو را سعی و جهد از برای خداست

  13. تکلف بر مرد درویش نیست

    وصیت همین یک سخن بیش نیست

  14. که چندان که جهدت بود خیر کن

    ز تو خیر ماند ز سعدی سخن

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (7000 تومان)

  • درم سنگ

    درمسنگ
    درم سنگ
    مثقال، هموزن درهم، واحدی در وزن که وزنی بسیار کم بوده است.
  • فانید

    فانید
    پانید
    فانیذ
    نوعی از حلوا، و بمعنی قند و شکر نیز گفته اند.
  • طی

    طی
    نام قبیله ای است از قبائل عرب. حاتم طایی ، جوانمرد معروف از آن قبیله بوده است.
  • حی

    حَیّ
    زنده
    قبیله
  • دلارام

    دلارام
    آرام بخش دل
    هر چیز فریبنده و خوش آیند
    زن نازنین و دلکش
    با خاطر آسوده (قید)
  • نوال

    نَوال
    دهش، بخشش
    بهره، نصیب
    سزاوار
  • سعیت

    سعی
    کوشش
    شتافتن
    دویدن
    سخن چینی
    کار
    قصد
  • تکلف

    تکلّف
    رنج و زحمت
    افراط در آداب و رسوم و نوازش و ظاهرسازی و ریاکاری و تزویر